امروز : پنج شنبه، ۱ آذر ۱۴۰۳

جدیدترین مطالب ارسالی سایت

شعر مهدوی(بحر طویل)

انتشار در: 09 نوامبر 2016

شعر مهدوی(بحر طویل)

siszui_488

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی…

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد…تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی…

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ …»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند …» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی … تو کجایی…

سیدحمیدرضا برقعی

تعداد مشاهده : 1,519 بازدید
نويسنده : HamidReza

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:

انتشار در: 09 نوامبر 2016

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:

photo_2016-06-15_22-58-32

 

۱٫ سبب زیاد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او می گردد.

۲٫ دعا برای فرج موجب طولانی شدن عمرش خواهد شد ان شاء الله.

۳٫ موفق به تعاون در کارهای نیک و تقوا می شود.

۴٫ به نصرت و یاری خداوند و پیروزی بر دشمنان به کمک خداوند توفیق می یابد.

۵٫ هدایت می شود به نور قرآن مجید.

۶٫ فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع خواهد شد.

۷٫ سبب پیروزی از پیغمبر و امامان – صلوات الله علیهم اجمعین – می شود.

۸٫  وفای به عهد و پیمان الهی است.

۹٫  آثار نیکی به والدین برای دعا کننده فرج حاصل می گردد.

۱۰٫  فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود.

۱۱٫ سبب وسعت روزی است ان شاء الله.

۱۲٫ باعث آمرزش گناهان می شود .

۱۳٫  دعا کننده مشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا خواب می شود.

۱۴٫ در زمان ظهور آن حضرت به دنیا رجعت می کند.

۱۵٫ از برادران پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. اطاعت از امر مولایش کرده است، که فرموده‌اند: “و بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.”

۱۶٫  این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها

میشود.

۱۷٫  اظهار محبت قلبی است.

۱۸٫ نشانه انتظار است.

۱۹٫ زنده کردن امر ائمه اطهار علیهم السلام است.

 مکیال المکارم

 

تعداد مشاهده : 1,168 بازدید
نويسنده : HamidReza

تمدن شیطان و سودای برتری بر تمدن مهدوی

انتشار در: 09 نوامبر 2016

تمدن شیطان و سودای برتری بر تمدن مهدوی

۱٫ رنسانس: آغاز تمدن شیطانی غرببا مهار ظاهری تمدن اسلامی در ایران و مجموعه خدمات دولت عثمانی به غرب، زمینه برای استقرار حاکمیتی که شیطان از روز نخست به دنبال ایجاد آن در زمین بود فراهم شد. این حاکمیت شیطانی لزوماً بدین معنی نبود که تمامی عناصر این تمدن ساخته و پرداخته شیطان باشد، چرا که اساساً شیطان توان انجام چنین عملی را ندارد. در جریان نفوذ در امت موسای کلیم علیه السلام و تشکیل حزب شیطان نیز نهایتاً ثمره ی تلاش های این پیامبر بزرگ در سازمان دهی قوم بود که یکسره در اختیار شیطان قرار گرفت. در اینجا نیز مواد خامی که در اختیار این حزب قرار داشت، عناصری تمدنی بود که از بقایای حکومت بیزانس، تمدن مصطلح اسلامی و از همه مهمتر تمدن واقعی اسلامی-به ویژه در حوزه ی دانش-در آن دوره موجود بود. (۱)

در بازگشتی به گذشته برای تصویر نمودن وضعیت دوره کنونی رنسانس، حدود ۱۰۰۰ سال پیش از این در سال ۳۹۵ م امپراتوری روم-که اینک به آیین مسیحیت درآمده بود-با همان الگوی تکراری اختلاف میان مردمی که نام دینی الهی را بر خود بر می گزینند، به دو پاره غربی و شرقی تجزیه شد. در سال ۴۷۶ م روم غربی مورد تاخت و تاز اقوام ابتدایی و مهاجمی چون ژرمن ها، مجارها و فرانک ها قرار گرفت که همگی نیاکان کشورهای امروزی اروپا هستند. فاصله میان سال ۳۱۳ که در آن کنستانتین، امپراتور روم، با صدور فرمان میلان(۲)، تساهل رسمی نسبت به مسیحیت را اعلام کرد، سال ۳۳۷ که در آن بستر مرگ به عیسی مسیح ایمان آورد، و سرانجام سال ۳۸۱ که در آن امپراتور تئودوسیوس گام نهایی را برداشت و مسیحیت را دین رسمی امپراتوری خواند، با این دو تاریخ ۳۹۵ و ۴۷۶ از لحاظ تمدنی بسیار اندک است و نشان می دهد که حزب شیطان حتی تحمل استقرار رسمی دینی ولو تحریف شده را در اروپا نداشت و مقدمات حمله به آن را فراهم نموده است. در نتیجه ی این حملات شهر رم سقوط کرد و جلوه های تمدنی روم چون شهرنشینی، تجارت و دانش نیز برای مدت ها به فراموشی سپرده شد. این آغاز دورانی بود که در مقابل قرون قدیم-که دوران تمدن های یونان و روم باستان را در بر می گیرد-و قرون جدید پس از رنسانس، دوره ی “قرون وسطا” نام گرفت.

این نوع نامگذاری متأسفانه رنسانس را نقطه محوری تحلیل تاریخ تمدن قرار داد. از آن جا که عمده تاریخ نگاری ها و تحریفات آن مربوط به پس از این دوره می باشد، این تصور قالبی به شکلی جداناشدنی به عنوان یکی از باورهای جدی مردم جهان در آمد. بر اساس این باور هر آن چه که در دوره قرون وسطا شکل گرفته-از جمله حاکمیت دین و کلیسا به عنوان مهمترین ممیزه ی آن-ابتدایی، عقب مانده و منفور است و تمدن واقعی بشر مربوط به دوران پس از این روزهای تاریک است که از حاکمیت دین خلاص شد و به سوی انسان محوری حرکت نمود.

اما روم شرقی از این حملات مصون ماند و آنچه پس از این در تاریخ-از جمله تاریخ اسلام-به نام روم مشهور است این بخش شرقی از آن است که تا شروع رنسانس به حیات خود ادامه داد. در بخش غربی که فئودال ها و شوالیه ها به حاکمیت رسیده بودند، جریان علم و دانش و تمدن سازی به شکلی ضعیف و نه مشابه آنچه در سرزمین های اسلامی اتفاق افتاد، تنها در کلیسا پی گیری می شد. این ایفای نقش مهم در حفظ علم و دانش در آن شرایط بحرانی، بعدها به عنوان انحصاری کردن دانش اتهامی جدی متوجه کلیسا نمود.

ادبیات، فلسفه، منطق، ریاضیات، و نجوم، مواد درسی و علمی دیرهای راهبان مسیحی بود که اختصاص به امر آموزش داشت. در این دیرها ظاهراً برخلاف آنچه در تمدن اسلامی گسترش یافت، خبری از علوم تجربی نبود. همین امر اندک اندک منجر به دورشدن کلیسا از مردم و فراهم شدن زمینه شکل گیری پروتستانتیزم شد. امور کلیسا به شکل متمرکز و زیر نظر پاپ از طریق سراسقف ها که بر تمامی کلیساهای یک کشور نظارت داشتند، و جدا از حاکمیت فئودال ها اداره می شد. فئودال ها حق دخالت در امور کلیسا را نداشتند و این امر در طول زمان قدرت زیادی برای پاپ و کلیسا ایجاد نمود.

از لحاظ سیاسی و اجتماعی نیز ساکن شدن این اقوام همراه با مسیحی شدن آنان صورت گرفت. شارلمانی پادشاه فرانک ها که بزرگترین پادشاه اروپا در نیمه نخست قرون وسطا دانسته شده، با همراهی پاپ، مسیحیت را در اروپا گسترش داد. پس از شارلمانی از استمرار الگوی قدرت او جلوگیری شد و در شرق اروپا روس ها و مجارها و در غرب آن انگل ها و ساکسون ها در بریتانیا، فِن ها در فنلاند و دَن ها در دانمارک مستقر شدند. مدیریت صحنه در روم و سرزمین های اسلامی هر دو از یک الگوی تکراری و شیطانی تبعیت می کرد. در دوران معاصر و پس از انجام مأموریت و سپس بروز ناتوانی در این الگوی اروپایی، اتحادیه اروپا مسؤولیت انسجام دوباره این قاره را برعهده گرفته است.

در جریان جنگ های صلیبی و تحولات پس از آن شهرنشینی مجدداً احیا شد و سبب تضعیف فئودالیسم و قدرت فئودال ها شد. اندک اندک نقشه جدید اروپا برای انجام مأموریت تازه در حال شکل گیری بود با اخذ مالیات از فئودال ها و مراجعه آنان به بازرگانان و بانکدارها-که شغل مورد علاقه یهودیان بود-اقتصاد شهرنشینی با غلبه بر اقتصاد فئودالی در دست این گروه متمرکز شد. پادشاهان در مقابل فئودال ها قدرت یافتند و با برقراری حکومت مقتدر مرکزی، امر تجارت را تسهیل نمودند. افزایش قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی پادشاهان موجب دخالت آنان در امور کلیسا و محدود شدن قدرت پاپ شد.

در این احوال که هر کدام از کشورهای انگلستان، فرانسه، اسپانیا، آلمان و روسیه طی تحولاتی در حال شکل گیری بود، وضعیتی متفاوت در ایتالیا به چشم می خورد. این کشور بنا بود کانون اصلی رنسانس باشد. لذا در حالی که شهرها و بنادر شمالی این سرزمین-که پایگاه اصلی یهودیان بود-از طریق تجارت ثروت بسیاری را کسب نموده و خود را نیز از سلطه دستگاه پاپ و امپراتوری مقدس روم (آلمان) خارج ساخته بودند، هیچ حکومت مرکزی ای در این سرزمین شکل نگرفت.

با جنگ های صلیبی و فتح قسطنطنیه، دانشمندان و هنرمندان بیزانس به این کانون اصلی فرار کرده و در آنجا با استفاده از آموزه های دین گریز و شیطانی و دستاوردهای تمدنی اسلامی، به بنای تمدنی جدید پرداختند. این اتفاق نخست در عرصه هنر و سپس در عرصه ادبیات، فلسفه، اخلاق و دانش و به ویژه علوم تجربی راهبری شد. محور این تحولات انسان گرایی و فردگرایی در مقابل حاکمیت خداوند و الزامات حاکمیت دینی بود، که از روز نخست مأموریت انبیا بود و شیطان در مقابل آن ایستاد. در قرآن کریم این باور به یهود نسبت داده شده، آنجا که می فرماید:

وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَاناً وَ کُفْراً وَ أَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَاراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً وَ اللَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ‌ (۳)

یهودیان معتقد بودند که خداوند تنها انسان را خلق کرده و پس از آفرینش، امور او را به خودش واگذار کرده است، لذا توان دخالت در زندگی انسان را- العیاذ بالله-ندارد.
در عرصه علوم نیز، علوم تجربی از ریشه ها و مبانی عمیق فلسفی و حِکمی خود در تمدن اسلامی جدا شد و تنها استوار بر حس و تجربه به انکار تمامی راه های دیگر شناخت پرداخت. این ویژگی ماده گرایانه که از شیطان و توجه او به ماده خلقتش سرچشمه می گیرد نیز در قرآن کریم به یهودیان نسبت داده شده، آنجا که می فرماید:

یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِنْ ذلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَهُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذلِکَ وَ آتَیْنَا مُوسَى سُلْطَاناً مُبِیناً. (۴)

یهودیان از موسی خواستند که خداوند را با چشم سر به آنها نشان دهد. اینان یا باور نداشتند که ورای حس و تجربه راه های دیگری نیز برای شناخت وجود دارد و یا برای گمراه نمودن مردم به چنین ترفندی متوسل شده بودند. تاریخ در مراحل بعد فرض دوم را اثبات نمود. جداشدن دانش از لایه های عمیق تر خویش و حاکمیت اثبات گرایی از بزرگ ترین خسارت های تمدن غرب بود. نکته جالب این است که در کنار مادی و دنیوی بودن بن مایه هنر، فلسفه و علم دوره رنسانس، که ویژگی اصلی فلسفه یهودیت تحریف شده است، شخصیت های اصلی این مقطع نیز اکثراً یهودی هستند.
در ادامه، نظام علمی جدید با هر شکل و وسیله ممکن و حتی با توسل به غوغاسالاری که ویژه این تمدن است، به استقرار خود پرداخت و رقبای قدرتمند را از صحنه به در کرد. فایرابند (۵) در فصل ۱۳ کتاب خود تحت عنوان “فعالیت های علمی گالیله در جانشینی تئوری کپرنیک به جای تئوری بطلمیوس” موردی را نقل می کند که طی آن گالیله برای نظریه علمی خویش، که برای غوغایی سیاسی که پیرامون آن به راه انداخته بود، محاکمه می شود. این جریان در تاریخ رنسانس برای ما به عنوان یکی از شواهد اِعمال انگیزیسیون و تفتیش عقاید نقل می شود.
از جمله اتفاقات مهم دیگر در دوره رنسانس اختراع دستگاه چاپ توسط یوهان گوتنبرگ است. این اختراع تنها دو سال پس از فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۵ م به وقوع پیوست و از آن پس، نخستین کتاب چاپی که به نسخه “کتاب مقدس گوتنبرگ” معروف است، سرآغاز گسترش فن چاپ در سراسر اروپای غربی شد. بررسی های تاریخی نشان می دهد که این مورد نیز مانند بسیاری از علوم و اختراعات که به نفع تمدن غرب در تاریخ مصادره شد، مربوط به دوره های پیشین است. چینی ها اندکی پس از سال ۱۷۵م، وقتی کاغذ را به صورت مطلوبی درآوردند، شروع به استفاده از دستگاه چاپ با قالب های چوبی کردند. کره ای ها یک قرن پیش از گوتنبرگ از قالب های فلزی در چاپ استفاده کردند. در ایران و مصر نیز در اواخر قرن هفتم هجری (۱۳ م) مسلمانان در اوج برخورداری از صنعت کاغذ سازی با صنعت چاپ نیز آشنا بودند. گوتنبرگ نیز تحولاتی در این صنعت به وجود آورد و تمدن غوغاسالار غرب، سکه این اختراع مهم را به نام او زد.
چاپ سرآغاز تحولات مهمی شد که بر اساس آن می توان این اختراع را یکی از ارکان مهم رنسانس و شکل گیری تمدن جدید دانست. از سویی نحوه عمل در چاپ و تولید محصولات مشابه ماشینی در تعداد زیاد، سرآغازی شد برای انقلاب صنعتی و شکل گیری خط تولید، و از سویی دیگر با چاپ کتاب در تعداد زیاد، “رسانه های توده”(۶)-که به اشتباه رسانه های جمعی خوانده می شوند-یکی پس از دیگری متولد شدند. ظهور رسانه های توده از روزنامه و مجله گرفته تا رادیو و تلویزیون و صنعت فیلم، یکی از مهمترین عواملی بود که در دوره های بعد شکل گیری “فرهنگ توده”(۷) و “جامعه توده”(۸) را سبب شد که همه سر در ریشه واحدی داشتند. (۹)
شاید تأمل در آثار گسترش چاپ و نقش آن در توده ای و پست کردن علم و فرهنگ بود که پیشینیان تمدن غرب را از گسترش چاپ بر حذر داشته بود. مجموعه کتب چاپ شده در اروپا قبل از عزیمت کریستف کلمب به دنیای جدید-سی و شش سال بعد از راه اندازی اولین چاپخانه گوتنبرگ-از کل کتب دست نوشته در یک هزار سال قبل یعنی از زمان انقراض رم تا آن عصر بیشتر بوده است. (۱۰) این تمدن از روز نخست سرنوشت خود را با رسانه ها گره زد و فناوری های ارتباطی از همان روز به خدمت اشاعه تمدن غرب درآمدند.

۲٫ سفرهای دریایی و تصرف آمریکا

جنگ های صلیبی اطلاعات جغرافیایی مسلمانان را که گنجینه ای بزرگ بود، در اختیار اروپاییان قرار داد. در زمان اوج گیری قدرت امپراتوری عثمانی که امکان تجارت بین الملل را از طریق خشکی محدود می کرد، و در راستای تهیه مقدمات رنسانس و ایجاد تمدن جدید، سفرهای دریایی اروپاییان آغاز شد. کانون این سفرها ایتالیا، اسپانیا و پرتغال بود، درست همان سرزمین هایی که بیشترین ارتباط را با مسلمانان داشتند و در عین حال مرکز قدرت یهودیان به شمار می آمدند.
در ایتالیا مارکوپولو از ونیز به غرب آسیا آمد و با عبور از ایران به چین رفت. وی پس از بیست سال اقامت در چین، از طریق اقیانوس هند دوباره به ونیز بازگشت. پنج قرن پیش از وی یک سیاح مسلمان به نام سلیمان تاجر از چین دیدن کرده و مشاهدات خود را به نگارش درآورده بود. (۱۱) در پرتغال بارتولومو دیاز در سال ۱۴۸۷ م دماغه امیدنیک را در جنوبی ترین نقطه آفریقا دور زد و وارد اقیانوس هند شد. این در حالی بود که در حدود سال ۴۰۰ هجری قمری یک دریانورد مسلمان به سواحل آفریقای جنوبی رسیده بود. پس از دیاز، واسکوداگاما دریانورد مشهور پرتغالی در سال ۱۴۹۷ سراسر اقیانوس هند را گشت و راه های هند، اندونزی و خلیج فارس را یافت. در سفر او کلیه راهنماها، نقشه خوان ها و مترجمان، یهودی بودند. (۱۲)
اما دریانوردان اسپانیایی به جای دور زدن آفریقا و حرکت به سمت شرق، متوجه غرب شدند. توجیه ظاهری این اقدام، دور زدن زمین و رسیدن به هندوستان بود. این در حالی بود که حائل بودن سواحل چین و ژاپن میان سرزمین آنان و هندوستان برای ایشان امر ناآشنایی نبود. نخستین دریانوردی که وارد قاره آمریکا شد و به اصطلاح اروپاییان آنجا را کشف کرد کریستف کلمب بود. وی ظاهراً یک میسیونر مسیحی و ایتالیایی متولد ژنو بود که توانست شاه اسپانیا و ملکه ایزابلا را تشویق کند تا هزینه سفر اکتشافی او را برای رسیدن به هند از سمت غرب تأمین کند.
اما واقعیت در مورد این شخصیت چیز دیگری است. صاحب خلق (۱۳) و هلال (۱۴) موارد بسیاری را برشمردند که اثبات می کند او یک یهودی به ظاهر کُنوِرِسو (تغییر کیش داده) و از نسل یهودیان کاتالان بود. وی که نام اصلی اش جان کولُن بود، در نزدیکی شهر “پانته ودرا” در اسپانیا به دنیا آمده و پس از اخراج از این کشور به عنوان پناهنده در ژنو اقامت گزیده بود. او که عهد عتیق را حفظ بود با حمایت یهودیان مارانو که یهودیان مسیحی اسپانیا بودند، عازم این سفر شد. این یهودیان نخستین ساکنان امریکای پس از اشغال بودند. وی علیرغم پنهان نمودن جنبه های مهمی از اهداف این سفر، به دست آوردن طلای کافی برای برپایی مجدد معبد سلیمان را به عنوان هدف خود از این اقدام بیان کرده است.
در واقع کلمب سرزمین جدیدی را کشف نکرد. وایکینگ ها و مسلمانان پیش از او با این سرزمین در دو ناحیه شمالی و جنوبی آن آشنایی داشتند و او از روی اطلاعات آنان بود که راهی این سفر شد. حتی پرتغالیان ادعا می کنند که این سرزمین را پیشتر می شناخته اند، اما با توجه به علاقه آنان به ثروت و تجارت شرق، به درخواست کلمب برای تأمین هزینه سفر به غرب پاسخ منفی داده اند. وجود واژگان اسلامی و نام هایی چون مکه و مدینه-به معنای مدینه فاضله و سرزمین موعود-در زبان سرخپوستان نشان دهنده ارتباط مسلمانان با آنها و احتمالاً مسلمان بودن گروهی از آنان در زمان اشغال است. نام امروزی کشور برزیل احتمالاً از قبیله ای عرب و مسلمان در شمال آفریقا به نام “بنی بَرازیل” گرفته شده است.
هدف مهم کلمب از این سفر ایجاد پایگاهی مرکزی برای طراحی و تأسیس یک کشور بر پایه اعتقادات شیطانی و یهودی بود. از همین رو بود که با توجه به ناتوانی حزب شیطان در تمدن سازی، در مواجهه با ساکنان بومی این سرزمین دست به کشتار وسیع و بی رحمانه سرخپوستان، ضمن غارت منابع طلای آنان و محو دو تمدن “ازتک” و “اینکا” زد تا عرصه را برای هم حزبی های خود آماه کند. شعار “یک بومی خوب، یک بومی مرده است” نخستین بار توسط کلمب مطرح شد. این شعار بعدها توسط اسلاف او تبدیل به شعار “یک فلسطینی خوب، یک فلسطینی مرده است” شد. تعداد سرخپوستان کشته شده در جریان تهاجم و اشغال اروپاییان را در مدتی کمتر از یک قرن، از ۶۰ تا ۹۵ میلیون نفر برآورد کرده اند. (۱۵) در پی این کشتار و کاهش شدید نیروی انسانی برای ساخت تمدن غرب، سیزده میلیون برده از آفریقا به آمریکا کشانده شدند که این نیز به نوبه خود تجارتی پرسود برای برده داران یهودی محسوب می شد.
در اندک زمانی، یهودیان، مسیحیان، یهودی، پیوریتن ها (۱۶) و فراماسون ها سراسر آمریکا را به اشغال خود درآورده و این کشور را بر مبنای نقشه های خود طراحی و ایجاد نمودند. این چنین بود که آمریکا از اساس یهودی زاده شد. فرض مسیحی بودن حکومت امریکا در این دوره و قدرت داشتن یک لابی از اقلیت یهودی بر این اساس کاملاً باطل است.
به طور کلی سفرهای دریایی اروپاییان در این دوره از یک سو منجر به شکل گیری آمریکا شد و از سوی دیگر جریان استعمار و اشغال سرزمین های ثروتمند جهان را به ویژه در آسیا در پی داشت، به دنبال این اشغال، یهودیان به ظاهر مسیحی در قالب مأموریت های تبشیری و به عنوان میسیونر، فوج فوج راهی سرزمین های مستعمره شدند. این جریان نیز یکی دیگر از سوء استفاده های حزب شیطان از مسیحیت بود.

۳٫ داستان تلخ اندلس

مسلمانان قسمت هایی از شبه جزیره ایبری در کنار مدیترانه، واقع در جنوب اسپانیا و جنوب شرقی پرتغال را اَندُلُس نامیده اند. در زمان خلافت ولید بن عبدالملک (۹۶-۸۶ق) موسی بن نصیر که حاکم افریقیه و مغرب بود، در پی بروز ضعف و انحطاط در حکومت ویزیگوت ها در اندلس، به غلام خود طارق بن زیاد دستور داد تا با هزار سرباز این سرزمین را فتح کند. وی با عبور از تنگه ی میان دو قاره اروپا و آفریقا به نام ستون های هرکول وارد اسپانیا شد. این تنها از آن پس به نام او “جبل الطارق” نام گرفت. این جریان، نخستین ورود اسلام به اروپا بود.
دوره اسلام، دوران شکوفایی و درخشندگی اندلس در دل سرزمین های اروپایی بود. جلوه های باشکوهی که از تمدن اسلامی همچنان در دو کشور اسپانیا و پرتغال خودنمایی می کند، مهمترین منبع جلب جهانگرد و درآمد برای این دو کشور است. هنر اسلامی به ویژه در عرصه معماری، خطاطی و سفالگری در این سرزمین به اوج خود رسید. در عرصه فلسفه، کلام شعر و ادبیات، علوم قرآنی، علوم حدیث و فقه دانشمندان نامداری از این سرزمین برخاستند. همچنان که پیشتر گفته شد، یهودیان در این سرزمین و در پناه حکومت اسلامی زندگی مرفهی داشتند.
از آنجا که این همه مظاهر تمدنی نهایتاً آن چیزی نبود که بتوان بر آن نام تمدن واقعی اسلام را نهاد، سرانجام پس از چندی و در پی استبداد اموی و فساد داخلی، حکومت اندلس رو به ضعف گذاشت. اروپاییان از این فرصت استفاده کردند و از دو جبهه به جنگ با مسلمانان آمدند. جبهه نظامی را الفونسوی اول گشود و فردیناند دوم به انتها رساند. در زمان او بود که ابوعبدالله، آخرین حکمران مسلمان اسپانیا، با اندلس برای همیشه وداع کرد.
اما نبرد اصلی در جبهه فرهنگی شکل گرفت. اروپاییان به توصیه سردار خائن، براق بن عمار با بستن معاهده هایی با مسلمانان مبنی بر آزادی در تبلیغ دین، آزادی در آموزش به مسلمانان، و آزادی در تجارت با آنان، ضمن به دست آوردن زمان، هجوم فرهنگی وسیعی را علیه مسلمانان آغاز نمودند. دو مورد نخست منجر به ایجاد حس احترام نسبت به آموزگاران مسیحی در میان جوانان مسلمان و برتر دانستن اروپاییان از لحاظ فکری و نژادی شد، و مورد سوم انواع پوشاک و خوردنی ها و نوشیدنی های حرام را در میان آنان رواج داد. دختران زیبا و شراب اروپا را به اندلس سرازیر شد تا جوانان مسلمان را راهی عشرتکده ها کند و مساجد را برای پیران باقی گذارد. تأمین این خوشگذرانی ها با درآمدهای مشروع ممکن نبود و لذا درآمدهای حرام نیز وارد زندگی مسلمانان شد، یک تهاجم فرهنگی کامل و تمام عیار.
نتیجه این تهاجم فرهنگی از سوی اروپاییان و وادادگی مسلمانان برابر آن، چیزی نبود جز سقوط اندلس. این اتفاق در سال ۱۴۹۲ و درست مقارن با ورود کلمب به آمریکا رخ داد. با خروج مسلمانان، یهودیان نیز به ظاهر از شبه جزیره ایبری رانده شده و البته به کلمب پیوستند. بدین ترتیب اسلام برای مدت های طولانی از صحنه اروپا حذف شد. در دوران معاصر و در پی انقلاب اسلامی، مسلمانان بوسنی و هرزگوین و کوزوو از آن رو قتل عام شدند که می توانستند مجرای ورود اسلام انقلابی به اروپا بوده و داستان اندلس را برای آنان تکرار کنند.

۴٫ ظهور پروتستانتیزم

پیشتر گفتیم که استقلال کلیسا و قدرت پاپ در جوامع فئودالی اروپا در قرون وسطی، مانعی بزرگ بر سر راه طراحان رنسانس محسوب می شد. از آن جا که در جوامع دینی نمی توان با صراحت دین مستقر را براندازی نمود، همیشه بهترین راه ایجاد انحراف در آن دین بوده است. در مورد مسیحیت در آستانه رنسانس چنین اتفاقی افتاد. پس از آن که حزب شیطان و در قالب یهودیت یک بار پیش از این با ایجاد مسیحیت پولسی، این دین الهی را به انحراف کشانده بود، اینک زمان آن رسیده بود که برای هرچه نزدیک تر کردن آن با یهودیتی که خود نیز پیش از این تحریف شده بود، اقدامی اساسی صورت گیرد.
پس از آن که اروپا در طی چند دهه شاهد گسترش اعتراضات علیه پاپ و دستگاه کلیسا شد، سرانجام کشیشی آلمانی به نام مارتین لوتر (۱۵۴۶-۱۴۸۳م) مخالفت وسیعی را علیه کاتولیسیسم سازماندهی کرد و موفق شد تا نهضتی را بر مبنای جدایی و انشعاب در دین مسیحیت-که به سبب ماهیت اعتراض آمیز آن “پروتستانتیزم” خوانده شد-رهبری کند. پاپ اگرچه لوتر را تکفیر کرد، اما فرمان او به امپراتور را برای مقابله با لوتر، در سال ۱۵۲۰ م در آتش افکنده شد، و این چنین از پاپ و کلیسا تقدس زدایی شد. کتاب معروف لوتر با عنوان “عیسی مسیح یک یهودی زاده شد” در سال ۱۵۲۳ انتشار یافت.
او که به زبان عبرانی آشنایی کامل داشت، در کتاب و عقاید خویش به شدت مقید به دفاع از یهودیت و ترویج اعتقادات آنان بود. او اعلام داشت:
“یهودیان حامل برترین خون ها در رگ های خود هستند. روح القدس به واسطه آنها کتاب مقدس را به اقصی نقاط دنیا برد. آنها فرزندان خدایند. ما در مقایسه با آنها بیگانه ایم. همانطور که در داستان “زن کنعانی” آورده شده است، ما همچون سگانی هستیم که از خرده نان های بر زمین ریخته اربابان خود ارتزاق می کنیم. “(۱۷)
این عقاید با استقبال گسترده یهودیان مواجه شد و لذا به حمایت وی پرداختند. گفته شده است لوتر با این بیانات قصد داشت تا یهودیان را به سمت مسیحیت و پروتستانتیزم متمایل کند، و چون در ادامه ماجرا پایبندی یهودیان را به آیین خویش دید، در پایان عمر تبدیل به یک ضد یهود و آنتی سمیتیست شد. یهودیان نیز که حمایت های خود را برای دفاع او از یهودیت نثارش کرده بودند، سدت از پشتیبانی وی برداشتند.
اما گذر زمان و تاریخ نشان می دهد که در جریان نهضت این کشیش یهودی، اولاً مأموریت اصلی برای تقدس زدایی و شکستن قدرت پاپ به طور کامل انجام شد، ثانیاً فرایند ایجاد اختلاف و انشعاب نیز در مسیحیت با استقرار پروتستانتیزم و ادامه دشمنی با کاتولیسیسم به مرحله اجرا در آمد و ثالثاً پیوندی ناگسستنی میان یهودیان و این جریان به ظاهر مسیحی در تاریخ ایجاد شد که هنوز ادامه دارد. امروزه آنچه در مقابل شکل گیری تمدن اسلامی به آخرین تلاش ها دست می زند، حاصل این پیوند شوم و شیطانی است که از هیچ دین و آیینی نشأت نگرفته است.
تغییر موضع ناگهانی لوتر بیشتر با این تحلیل قابل توجیه است که وی با انجام کامل مأموریت خویش، در پایان عمر، پروتستانتیزم را از اتهام یهودی بودن رهاند و به این مکتب جدید اجازه ادامه حیات برای سال های طولانی تری را داد. با این ترتیب دومین انحراف بزرگ در دین مسیحیت پس از پولس به دست لوتر انجام شد و این دین گامی دیگر به سمت تبدیل شدن به حزب شیطان برداشت.
با تضعیف قدرت کلیسا، پادشاهان که اینک قدرت گرفته بودند، خود را از سلطه پاپ رهانده و یکی پس از دیگری کلیسای مستقل خود را تأسیس نمودند. در انگلستان هانری هشتم کلیسای ملی انگلیس را بنیان نهاد و پیروان آن را “انگلیکَن” خواند. در فرانسه نیز کلیسای ملی این کشور “گالیک” نام گرفت. در واقع فرایند ملی گرایی و رشد احساسات ناسیونالیستی در اروپا از طریق نابودی وحدت مذهبی شکل گرفت، و این چیزی نبود جز همان حربه قدیمی شیطان که نخستین بار آن را در جریان فرزندان آدم علیه السلام آزموده بود.
با این اتفاق فرایند جایگزینی تمدن غرب به جای تمدن اسلامی کامل شد. پس از تخریب تمدن اسلامی و انتقال دستاوردهای آن به غرب و به ویژه در جریان جنگ های صلیبی؛ فتح قسطنطنیه و شکل گیری نهضتی گسترده در عرصه علم و هنر که رنسانس نام گرفت، پایه های علمی و معرفتی تمدن جدید را بنیان نهاد. از آن جا که هیچ تمدنی بدون بهره مندی از قرائتی دینی متناسب با خود پا نمی گیرد، نضهت پروتستانتیزم نیز این زمینه دینی را برای تمدن غرب فراهم کرد. مسیحیت دنیاگریز در این جریان تبدیل به مسیحیتی شد که توان ایجاد جوامع بزرگ سرمایه داری را داشته باشد. ماکس وبر در کتاب “اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری” این تبیین را به خوبی انجام داده است.
پس از شکل گیری پایه های معرفتی و دینی تمدن، نیاز به عرصه ای جغرافیایی است که توان تحمل و آزمایش الگوی جدید را داشته باشد. در مورد تمدن غرب، علیرغم تمام جریاناتی که بدین سمت در اروپا مدیریت شد، هنوز این قاره با توجه به وجود سنت های محافظه کارانه در لایه های عمیق فرهنگی، برای ایفای نقش پیشگامی در ایجاد تمدن غرب آمادگی نداشت. در مقابل، سرزمین های تازه اشغال شده آمریکا عرصه خوبی برای این اقدام بود. واسطه شدن اقیانوس اطلس میان این سرزمین و جهان متمدن آن روز فرصتی استثنایی بود تا در سکوت و خفا، طرح تبدیل این تمدن به اصول کشورداری تجربه شود. بومیان این سرزمین نیز که می توانستند در این راه ایجاد مزاحمت کنند همه قتل عام شدند.
پس از حل مسأله جغرافیایی و کشورداری اینک نوبت ایجاد ابزارهایی بود که از طریق آن بتوان به اشاعه الگوها و ارزش های این تمدن در سراسر جهان پرداخت. در کنار ابزار آشنای شیطان در این امر که ایجاد جنگ و خون ریزی بود، ابزاری نیز ویژه این تمدن با استفاده از سنت سامری گری ساخته شد. رسانه های توده که با چاپ به این عرصه وارد شدند، در قالب شبکه های خبری رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی و همچنین صنعت بزرگ فیلم سازی به ویژه در هالیوود، پس از دوره ای خدمت به اهداف حزب شیطان، اینک وظیفه نگاهبانی از جنازه تمدن غرب را بر عهده گرفته اند. صرف نظر از حضور مجازی در رسانه ها، امروزه هیچ علائم حیاتی دیگری در این تمدن به چشم نمی خورد.
فرایند تولید دانش در این تمدن به شدت رو به کاهش گذارده و تنها از آن میان، فناوری است که افسارگسیخته به پیشرفت خود ادامه می دهد. در عرصه دین نیز تحولات عمیق دینی و معنوی برخاسته از انقلاب اسلامی، دین حزب شیطان را به انزوا کشانده است. امروزه دیگر کشور آمریکا برخلاف آنچه در دهه های پیش، از سوی هالیوود تبلیغ می شد، سرزمین آمال و آرزوهای مردم جهان نیست و اعتبار بین المللی آن به عنوان منجی بشر مدت ها است که رو به خاموشی گذارده است.
در مقابل، در این هنگامه انقلاب اسلامی ایران با جدیت به فرایند تمدن سازی مشغول است. انقلاب اسلامی و نظریه ولایت فقیه مبنایی دینی و محکم بود برای ابتنای پایه های تمدن نوین اسلامی بر آن. نهضت علمی برخاسته از خودباوری مردم این سرزمین، پس از انقلاب اسلامی، امروزه به شدت در جریان است و علیرغم همه تهدیدها و تحریم ها به حرکت توفنده خود ادامه می دهد. ایجاد جمهوری مقدس اسلامی در ایران همان پایگاهی بود که برای استقرار الگوی تمدنی مورد نیاز است. تأکید حضرت امام رحمه الله و مقام معظم ولایت بر ضرورت اهل حفظ نظام با همین تحلیل صورت می گیرد. بر اساس راهبرد اصلی نظام، این الگو بابتدا بایستی در ایران محقق شده و سپس در درجه اول به کشورهای اسلامی و در مرحله بعد به سراسر جهان عرضه شود.
نکته جالب در تفاوت این دو فرایند تمدن سازی در این است که تمدن غرب در فضایی آرام و به دور از هرگونه دخالتی انجام شد. تنها اخلالگران این صحنه بومیان ساکن آمریکا می توانستند باشند، که حزب شیطان با توجه به ضعفی که در خود سراغ داشت، نظاره گری آنان را نیز نتوانست تحمل کند. در مقابل، امروزه انقلاب اسلامی در شرایطی که به حرکت تمدن سازی خود ادامه می دهد که فرایند جهانی سازی و پیچیدگی های شبکه ای آن، امکان هر حرکت مستقلی را گرفته است. رسانه های غربی دیوانه وار به آلوده ساختن فضای جهانی دامن می زنند، و حضور نظامی آمریکا و حزب شیطان در منطقه خاورمیانه، آن را تا سر حد امکان ملتهب ساخته است. این تصویر چیزی نیست جز بیان قدرت و اراده خداوند برای تمام کردن نور خود، که شیطان و حزبش بارها پیش از این در تاریخ، شاهدش بوده اند. رشد و تربیت موسی در دربار فرعون نمونه خوبی برای این معنی است.

۵٫ دولت صفوی: استقرار تشیع

پس از پی گیری روند اضمحلال تمدن اسلامی و برآمدن تمدن غرب، کمی در تاریخ به عقب باز می گردیم تا این روند را در ایران پی گیری کنیم. ایران پس از تیموریان در شرق و غرب عرصه حضور ازبکان و ترکمانان شده بود. در این وضعیت، طریقتی از صوفیه-که به عنوان پیامد جنگ های صلیبی در ایران نیز همانند شام زیاد شده بودند-به نام زاهدیه، اندک اندک مشهور و وارد سیاست شدند. ریاست این طریقت با شیخ صفی الدین اردبیلی (۷۳۵ -۶۵۰ ق) بود که محققان درباره تبار عربی، ترکی، کردی یا ایرانی وی اختلاف نظر دارند. (۱۸) آنچه مسلم است سکونت ایشان در اردبیل و ارتباط آنها با شیعیان عثمانی است.
پس از شیخ صفی، فرزندش شیخ صدرالدین راه پدر را ادامه داد و توانست مریدانی از میان اشراف مغول و مردم ایران، آسیای صغیر و سوریه به خود جذب کند. پس از خواجه ابراهیم و علی، جنید در ۸۵۱ ق به ریاست طریقت صفوی رسید. طریقت صفوی در زمان او و فرزندش شیخ حیدر کاملاً رنگ و بوی سیاسی گرفت و گروه قزلباش در زمان شیخ حیدر به عنوان هواداران صفویه و متشکل از قبایلی چند از جمله افشار و قاجار تشکیل شد. شیخ حیدر، مارتا دختر مسیحی اوزون حسن رهبر آق قویونلو را به همسری گرفت. مادر مارتا، اسپینا خاتون دختر کائولو جونز آخرین امپراتور روم شرقی بود. این که چگونه تصوف برخاسته از روحیه انزواطلبی پس از جنگ های صلیبی، پس از مدتی سر از سیاست و نظامی گری درمی آورد، موضوعی است کاملاً قابل تأمل، به ویژه آن که این جریان با ازدواج های معنادار و پرسش برانگیز نیز همراه می شود.
به هر حال، ثمره این ازدواج فرزندی بود به نام اسماعیل که در هفت سالگی از بیم آق قویونلوها به گیلان فراری داده شد. اسماعیل با بازگشت به اردبیل در ۹۰۵ ق (۱۴۹۹ م) در سال ۹۰۷ تبریز را تصرف و در آنجا ضمن تاجگذاری، مذهب شیعه را رسمی کرد. بدین ترتیب به تقدیر خداوندی، شیعه در ایران و در عرصه حکومت، از اردبیل و در میان ترکانی کار خود را آغاز کرد که از ابتدا برای محو شیعه تجهیز شده بودند.
در بررسی علل این واقعه مهم در ایران، حتماً بایستی به این نکته توجه نمود که این اتفاق تحت تأثیر و فشار روح تشیع حاکم بر مردم ایران به ویژه در منطقه آذربایجان صورت گرفته است که خود متأثر از تلاش هایی است که علمای شیعه در زمان مغول و تیمور برای استقرار این مذهب در ایران انجام داده بودند، وضعیتی شبیه به آنچه امروزه در ترکیه و در برابر موضوع انقلاب اسلامی جریان دارد. به عبارت بهتر، صفویه تشیع را از دانشمندان دوره ایلخانیان و تیموریان به ارث برد و از همین رو ناچار بود تا علیرغم صوفی و درویش مسلک بودن، به این مذهب تظاهر کند. از آنجا که دست صفویه از معارف شیعی خالی بود و علمای شیعه نیز در ایران کم بودند، شاه اسماعیل ناچار شد دست به دامان علمای شیعی جبل عامل می شود که در آن دوره از لحاظ علمی در وضعیتی مطلوب و از لحاظ سیاسی در وضعیت نامطلوب به سر می بردند. استقرار واقعی تشیع در ایران از زمان مهاجرت این دانشمندان آغاز شد و تا امروز ادامه دارد.
اما نقشی که دولت صفوی در جریان بین الملل بازی نمود، کمی با این موفقیت اجباری تفاوت دارد. صفویه با دویست سال تأخیر و در اوج قدرت عثمانی وارد صحنه شد. از لحاظ سیاسی حزب شیطان برای تنظیم قدرت امپراتوری عثمانی در انجام مأموریت در نظر گرفته شده، به رقیبی جدی برای او نیاز داشت. از آنجا که عثمانیان سنی مذهب بودند، صفویان بایستی ادعای تشیع می کردند. با این ادعا هم مطالبات داخلی ایران کنترل شده بود، و هم بهانه ای مذهبی برای درگیری های مکرر و مستمر این دو حکومت اسلامی فراهم آمده بود تا غرب در پناه آن به برنامه تمدن سازی خود مشغول باشد. اختلاف شیعه و سنی در زمان این دو حکومت ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره هر دو دولت و مردم مسلمان دو کشور وارد ساخت.
شاه اسماعیل هم در جنگ با ازبکان در غرب و هم در جنگ چالدران با عثمانیان در شرق شکست خورد، و برای جبران شکست به پرتغالی ها متمایل شد که در جریان سفرهای دریایی به تازگی وارد منطقه شده بود. این سرآغاز ورود دولت های اروپایی به ایران و شروع دوره استعمار بود. اگر صفویه تشیع را از دوره مغول و تیمور و پیش از آن از آل بویه به ارث برده بود، آنچه برای اخلافش از جمله قاجاریه و پهلوی به ارث گذاشت، استعمار و غربزدگی بود. از این زمان به بعد بود که مبلغان مسیحی وارد ایران شدند و سفرای کشورهای اروپایی برای ایجاد پایگاه در ایران به رقابت پرداختند.
پس از شاه اسماعیل، در سال ۹۳۰ شاه تهماسب بر تخت نشست و ۵۴ سال با اقتدار حکومت کرد و در ضمن آن روابط خود را با پرتغالیان گسترش داد. طول دوره پادشاهی او، شاه اسماعیل دوم و سلطان محمد خدابنده را با دوره ای کوتاه از سلطنت مواجه کرد تا در سال ۹۸۹ (یا ۹۹۶) شاه عباس اول معروف به کبیر بر تخت نشست. دوره او از سویی اوج اقتدار صفویان و از سویی دیگر اوج گشادگی در روابط با غرب به بهانه تقابل با عثمانی بود. در دوره پادشاهی او بود که در سال ۱۰۰۶ برادران شرلی از انگلستان به ایران آمدند و ضمن نفوذ در دربار و تجهیز سپاه شاه عباس برای مقابله با عثمانی و کشتار مسلمانان شیعه و سنی به دست یکدیگر، نمایندگی او را در دربارهای اروپایی برای دعوت به مبارزه با این امپراتوری مسلمان پذیرفتند.
در همین سال بود که پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد. شرلی ها در قزوین در چندین مجلس جشن و سرور شاهانه شرکت داشتند. یکی از این مجالس در سفرنامه ایشان این گونه گزارش شده است: “… وقتی پادشاه به میان آن آمد به”سر آنتوان” اشاره کرد که پیش آن صندلی باشکوه برود و با شخص اول و سایر وزرای خود ایستاده و به سر آنتوان فرمود که بالای آن صندلی بنشیند. ولی سر آنتوان به زانو افتاد، از پادشاه معذرت خواست و گفت که چنین جای ملوکانه سزاوار نشستن من نیست، زیرا که من تابع آن اعلیحضرت هستم. پادشاه به سر مرتضی علی قسم خورده گفت باید در این صندلی بنشیند و هر کس از ایرانیان که عزیزتر از او نباشد، اگر از این مطلب اکراه داشته باشد سر او را خواهم برید و حکم کرد که بدون ترس آنجا بنشیند. سر آنتوان اطاعت کرد و پادشاه او را بوسیده گفت برادر فی الحقیقه تو شایسته اینجا هستی. بعد امر کرد که صندلی دیگری را برای “مستر روبرت شرلی” بیاورند و چون آوردند او هم پهلوی برادر خود نشست و پادشاه امر نمود که همه ماها دور صندلی سر آنتوان بر روی قالی چهار زانو بنشینیم. بعد با طبل و نقاره، خوانچه های ضیافت به میان آمد که ۲۴ نفر از نجبا می آوردند. وقتی طبال ها و نقاره چی ها می رفتند اهل طرب به میان آمدند. ۲۰ زن با لباس های فاخر می خواندند و به صدای موزیک می رقصیدند. “(۱۹)
در دوره سلطنت شاه عباس سیاست اروپا از پرتغالیان به سوی انگلستان چرخیده بود و شاه نیز هماهنگ با این سیاست، اجازه نفوذ کمپانی هند شرقی را در ایران در سال ۱۰۲۴ داد، در نهایت امام قلی خان سردار بزرگ دوره صفوی-که خاندانش پس از شاه عباس توسط شاه صفی ریشه کن شد-توانست به کمک انگلیسی ها جزیره هرمز را از دست پرتغالی ها خارج سازد. این سرآغاز نفوذ انگلیس در ایران بود.
ترس شاه عباس از شاهزادگان صفوی به حدی بود که یا آنان را کور می کرد و یا در حرمسرا به دور از فعالیت های سیاسی نگه می داشت، این مسأله همراه با طول ۴۲ یا ۵۰ ساله سلطنت وی سبب شد تا پس از او دولت صوفی به سرعت روند سقوط را طی کند. در زمان شاه صفی (۱۰۵۲-۱۰۳۸ق) قندهار به تصرف دولت هند و بغداد به تصرف عثمانی ها درآمد. شاه نیز سرانجام در پی زیاده روی در نوشیدن شراب و کشیدن تریاک در گذشت.
پس از او شاه عباس دوم-که در زمان او فرانسویان نیز به صحنه سیاست ایران وارد شدند-و شاه سلیمان نیز کاری از پیش نبردند تا سرانجام در زمان شاه سلطان حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۵ق) که مانند پدرش پرورده حرمسرا بود، با حمله محمود افغان، اصفهان پس از تحمل قحطی و فجایعی سنگین، سقوط کرد و کار صفویان به پایان رسید. اصفهان نصف جهان در این ماجرا و طی حمله ای مجدداً از شرق، بخش زیادی از جمعیت خود را از دست داد و تا مدت ها نتوانست رونق و شکوه گذشته را بازیابد. تمدن و تشیع نیز همراه با اصهفان برای مدتی در ایران خاموش شد.

پی‌نوشت‌ها:

۱- البته به جز این مواد خام که در بنای اولیه غرب مورد استفاده قرار گرفت، امروزه نیز نمی توان به طور قطع همه دستاوردهای این تمدن را به شیطان و حزب وی نسبت داد و آنان را دارای چنین قدرتی دانست. بسیاری از مظاهر تمدنی امروز نتیجه طبیعی تلاش ها و فعالیت های انسانها است که البته بسته به میزان ورود هوای نفس و تبعیت از شیطان در آن می تواند به اهداف این حزب نزدیک یا از آن دور شود، یا حتی نسبت به آن اصطلاحاً “لا بشرط” باشد. مهم، جهت گیری کلی این تمدن است که بر اساس این تحلیل و با فراهم بودن زمینه، رو به شیطان و پشت به انبیا تاکنون به حرکت خود ادامه داده است.
۲- آدلر، فیلیپ جی، تمدن های عالم، مترجم: محمدحسین آریا، ص ۱۹۱٫
۳- سوره مائده، آیه ۶۴٫ و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است. » دستهایشان بسته باد! و به خاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، می بخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها می افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش می کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
۴- سوره نساء، آیه ۱۵۳٫ اهل کتاب از تو می خواهند کتابی از آسمان (یک جا) بر آنها نازل کنی؛ (در حالی که این یک بهانه است؛) آنها از موسی، بزرگتر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده!» و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را گرفت. سپس گوساله (سامری) را، پس از آن همه دلایل روشن که برای آنها آمد، (به خدایی) انتخاب کردند، ولی از ما در گذشتیم (و عفو کردیم) و به موسی، برهان آشکاری دادیم.
۵- فایرابند، پاول، بر ضد روش: طرح نظریه ی آنارشیستی معرفت، مترجم: مهدی قوام صفری، ص ۲۰۹-۲۲۱٫
۶- Mas Media
۷- Mass Culture
۸- Mass Society
۹- توجه به مفهوم “توده” (Mass) در طول دهه های ۲۰ و ۳۰ قرن بیستم در میان نظریه پردازان اجتماعی و منتقدان این حوزه رشد یافت و به عنوان نخستین نظریه کلاسیک در خصوص فرهنگ مطرح شد.
پس از وقوع انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم که تاریخ نمادین ۱۷۵۰ میلادی بیانگر آن است، موج دوم تجدید با ظهور شهرنشینی، سلطه فناوری جدید، فرایند صنعتی شدن و تولید انبوه (توده)، تجاری شدن، پیدایش و به قدرت رسیدن رسانه های توده و سرانجام منتقل شدن نقش اساسی از تولید به توزیع شناخته می شود که از اواخر قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. این تحولات در عرصه فن آوری دگرگونی هایی را نیز در جامعه و روابط اجتماعی به دنبال داشت که سرانجام منجر به شکل گیری گونه خاصی از جوامع بشری شد که آن را به نام “جامعه توده” می شناسیم.
جامعه توده در واقع محصول فروپاشی همبستگی های سنتی، از بین رفتن امنیت، تضعیف نهادها و روابط اجتماعی گذشته و به طور کلی ظهور یک نوع گسیختگی و بی هنجاری در جامعه مدرن است. در این جامعه، انسان ذره گونه شده در دل شهرهای بزرگ طعم تلخ تنهایی واقعی و منفی را می چشد و این انزوای تحمیلی و در پی آن، تشنگی او برای ارتباط، زمینه را برای سلطه طبقات جدید و به قدرت رسیدن فرهنگ سازهای جامعه توده یعنی رسانه های توده فراهم می کند. فرهنگ جدیدی که برای پرکردن شکاف به وجود آمده در جامعه توده به وسیله این نهادهای تازه قدرت در جامعه مدرن به وجود می آید “فرهنگ توده” نام دارد.
یکی از ویژگی های مهم نظریه فرهنگ توده تشخیص این نوع فرهنگ در کنار “فرهنگ عامه” و “فرهنگ عالی” است. فرهنگ عامه بیانگر نیازها و علائق موجود و واقعی مردم جامعه است که به صورت خودجوش پدید می آید و در فولکلور تجلی پیدا می کند. در مقابل آن، فرهنگ عالی فرهنگی است که دارای استقلال و بیانگر ذوق راستین هنری و آدبی طبقه ای ممتاز در جامعه است. در فرهنگ توده که به شکل تحمیلی و غیر خودجوش در نتیجه تحولات جامعه صنعتی شکل می گیرد، همین تجلیات ادبی و هنری نیز به پیروی از تولید انبوه صنعتی، به طور مصنوعی باز تولید شده و با شعار “دسترسی مساوی به فرهنگ برای همه” در دسترس همگان قرار می گیرد.
منتقدان، فرهنگ آمریکا را به عنوان بارزترین مصداق فرهنگ توده و فرایندی به نام “امریکایی شدن فرهنگ” را یکی از مهم ترین پیامدهای ظهور فرهنگ توده در جامعه مدرن می دانند. به اعتقاد این گروه، آمریکایی شدن فرهنگ، هسته اصلی فرهنگ توده را تشکیل می دهد.
۱۰- دفلور، ملوین لارنس و اورت ای. دنیس، شناخت ارتباطات جمعی، مترجم: سیروس مرادی زیر نظر ناصر باهنر، ص ۸۷٫
۱۱- زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، ص ۷۹٫
۱۲- صاحب خلق، نصیر، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، ص ۳۰٫
۱۳- همان، ص ۱۹-۱۳٫
۱۴- هلال، رضا، مسیح یهودی، ص ۴۱٫
۱۵- صاحب خلق، نصیر، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، ص ۳۳٫
۱۶- صهیونیزم به عنوان پروژه بازگشت یهودیان به سرزمین های مقدس، با انقلاب پیوریتن ها در انگلستان که علاقه زیادی به عهد عتیق (تورات) و یهودیان از خود نشان می دادند مورد حمایت گسترده ای قرار گرفت. صهیونیزم مسیحی نام و عنوان حمایت فعالی است که از سوی مسیحیون از جنبش صهیونیزم به عمل می آید. این نظریه که تشکیل دولت یهودی می تواند نشانه ای بر بازگشت مجدد مسیح باشد اولین بار در سخنان و نوشته های الیور کرامول و پاول فلگن هاور از رهبران و تئولوگ های پروتستان قرن ۱۷ مطرح می گردد. در این رابطه نقش دیکتاتور پیوریتن انگلستان یعنی کرامول نیز بسیار برجسته بود، چرا که وی در قبال تقاضاها و درخواست های «مناشه بن اسرائیل» پیشگویی مذکور را کاملاً محقق کرد و به آنها اجازه استقرار در انگلستان، تنها کشوری که در آن هیچ یهودی وجود نداشت، را داد. این گروه (پیوریتن ها)، بعدها کار مهم تری را نیز انجام دادند و طرح «هواداران یهود» را در شالوده آمریکا نهادینه نمودند. اقدامات پیوریتن ها پس از پایان قدرت کرامول در انگلستان پایان نیافت، بلکه دیگران آن را ادامه دادند به طوری که کارن آرمسترانگ-نویسنده مشهور انگلیسی-در کتاب خود با نام جنگ مقدس می نویسد: «خواسته پیوریتن ها در انتقال یهودیان به سرزمین های مقدس پس از سال های ۱۶۰۰ نیز با همان شدت و حدت دنبال می شد. » http://mouood. org/content/view/12/439
۱۷- صاحب خلق، نصیر، پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، ص ۲۵-۳۳٫
۱۸- ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص ۱۷۵٫
۱۹- نوربخش، مسعود، با کاروان تاریخ: مروری بر تاریخچه سفر و سیاحت در ایران از باستان تا امروز، ص ۱۷۶-۱۷۴٫

منبع مقاله:
همایون، محمد هادی؛(۱۳۹۰)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول۱۳۹۰٫

نویسنده: دکتر محمد هادی همایون(تبیان)

تعداد مشاهده : 1,130 بازدید
نويسنده : HamidReza

حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام

انتشار در: 09 نوامبر 2016

حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام

حکومت واحد جهانى امام محمد مهدى علیه السلام در حقیت، پاسخى است به نگرانى بشر از آینده ى خود. شیعیان، اینده ى روشنى را براى زندگى انسان پیش بینى مى کنند وامید به زندگى در قالب (انتظار فرج) به زندگى شیعیان، معنا وگرمى مى بخشد.

یک شیعه، هیچ گاه از آینده ى خود نگران نیست، چنان که اکثر متدّینان به ادیان نیز نگران نیستند وآینده ى بشر را تحت لواى مصلح کل، روشن مى بینند، ولى آموزه هاى شیعى این امتیاز را دارد که از روشنى ووضوح فراوان برخوردار است.

با دقّت در دعوت وآموزه هاى اسلام، معلوم مى گردد که هدف اش متّحد کردن ملّتها وبرداشتن دیوار امتیازات واعتبارات لغو وبى اثر وبرقرار کردن کلمه ى واحد وهمکارى وارتباطى است که ریشه وپایه آن، کلمه ى توحید وایمان وعقیده به آن است.

اسلام مى خواهد تمام اختلافات وجدایى ها را که به نام هاى گوناگون پدید آمده، با عقیده ى توحید از میان بردارد. اختلافات نژادى، طبقاتى، ملّى، وطنى، جغرافیایى، مسلکى، حزبى، زبانى، همه باید از میان برود وسبب امتیاز وافتخار نباشد، حتّى باید اختلافات دینى هم، کنار گذاشته شود وهمه باید تسلیم فرمان خدا باشند: (قُلَ تَعالوَا الى کَلَمهٍ سَواءٍ بَیَننا وبَنیَکُمْ…)(۱) اسلام، براى بشر، رسیدن به چنین روزى را پیش بینى کرده ودر حدودى که وظیفه ى تشریع است، مقدّمات آن را نیز فراهم ساخته وعملى شدن آن را موکول به آماده شدن زمینه ى کامل آن کرده است.

همان طور که در مطلب پیشین (جهانى شدن) اشاره شد، جریان اوضاع جهانى وپیشرفت هایى که نصیب بشر در امور مادّى وصناعى شده است وروابط نزدیکى که به واسطه ى وسائل ارتباط کنونى با هم پیدا کرده اند، همه را به یک اتحاد واقعى وهمکارى صمیمانه ى روحانى وبرادرى حقیقى بیش تر محتاج کرده است. هر چه جلوتر برویم، این احتیاج را بیش تر احساس مى کنیم؛ یعنى، آن دهکده ى جهانى که دانشمندان غربى در قرن بیستم احتمال آن را داده اند، اسلام، در هزار وچهارصد سال قبل، با تأکید فراوان وقطعیّت وحیمیّت، آن را خبر داده وحتّى کیفیت وقوع آن ونحوه ى حکومت در آن دهکده ى جهانى ورهبرى آن نظام را به طور وضوح وآشکارا، معیّن کرده است وخبر داده که دین حاکم در آن حکومت جهانى، اسلام، وپیروزى از آنِ مستضعفان وصالحان وغلبه ى ایمان بر کفر است وحاکم آن حکومت، شخصى از تبار ابراهیم وبنیره محمّد صلى اللّهُ علیه وآله وسلّم وفرزند زهرا وعلى سلام الله علیهم است ونام او، (محمد) وکنیه ى او (ابوالقاسم) ولقب او، (قائم) است.

اینک به برخى از آیات وروایات این مضوع واین که (روزى خواهد آمد که دین غالب در روى کره ى زمین، دین اسلام است) و(پیروزى از آنِ مستضعفان است) و(صالحان وارث زمین اند) و(در همه ى جاى کره زمین، عدل حاک خواهد شد) و(این که همه ى دین ها در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام خواهد بود)، اشاره مى کنیم وتفصیل آن را به کتب مفصّل وا مى گذاریم.

(وَلَقَدْ کَتَبْنا فى الزَّبُورِ مَنِ بَعْدِ الذِّکَرِ أنَّ الْأَرَضَ یَرِثُها عِبادِى الصَّالحونَ)(۲)؛ در زبور داوود نوشته ایم که صالحان از بندگان من، وارث زمین خواهند شد.

در تفسیر مجمع البیان طبرسى، ذیل این آیه، از امام باقرعلیه السّلام نقل شده که آن حضرت فرمود: (وَهَمْ اَصْحابُ الْمَهدْی فی آخِرِالزَّمانِ؛ آنان، همان یاران حضرت مهدى علیه السلام در آخرالزّمان اند).

(وَعَدَ اللَّه الّذینَ آمَنوّ فَیِکَمَ وَعَمَلَو اَلصالِحاتِ لِیَستَخِلفَنَّهُمْ فى الأَرضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذْینَ مِنْ قَبلِهِمْ وَلَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دیْنَهُمُ الَّذِى ارتَضى لَهَمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهمَ مِنْ بَعْدِ خَوفهِمِ أمَنْا…).(۳)

در این آیه ى شریف، سه وعده ى صریح به مؤمنان وارسته وداراى عمل صالح داده شد است:

۱- استخلاف در زمین؛ یعنى، حکومت، در کلّ کره ى زمین. به عنوان نمایندگى خدا که حکومت حق وعدالت است.

۲- تمکین دین؛ یعنى، نفوذ معنوى وحکومت قوانین الهى بر تمام پهنه ى زمین.

۳- تبدیل خوف به امنیّت؛ یعنى، برطرف شدن تمام عوامل ترس وناامنى وجایگزاین شدن امنیّت کامل وآرامش در همه ى روى زمین.

در تفسیر مجمع البیان ذیل این آیه از امام زنى العابدین علیه السّلام نقل شده کره فرمود: (هُمْ – وَاللَّهِ! – شیَعتُنا أهْلُ البَیْتِ یَفْعَلُ اللهُ ذالک بِهْمِ عَلى یَدَى رَجَل مِنَّا وَهُوْ مَهْدّىِ هَذِه الأمّهِ؛ این گروه به خدا قسم! – همان پیروان ما هستند که خداوند به وسیله ى مردى از خاندان ما، این موضوع را تحققّ مى بخشد واو، مهدى این امّت است).

(هُوَ الَّذى أَرْسَلَ رَسُولَهَ بِالْهَدى وَدینِ الحَقّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الْدین کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمَشرکُوْنَ)(۴)؛ خداوند، رسول خود را با هدایت ودین حق فرستاد تا دین حق او، بر همه ى ادیان، غالب آید. هر چند مشرکان به این کار راضى نباشند.

در روایت آمده که على علیه السّلام هنگام تلاوت این آیه از یاران خود پرسید: (آیا این پیروزى حاصل شده است؟). گفتند: (آرى). فرمود: کَلاَّ! فَوَ الذَّى نَفْسی بَیدهِ! حَتَّى لایَبْقى قَرْیَهٌ إلاَّ وز یُنادى بِشَهادَهٍ أنْ لا إلهَ إلَّا اللهَ بَکْرَهً وَعَشیتاً؛ نه! سوگند به کسى که جانم به دست او است! این پیروزى، آشکار نمى شود مگر زمانى که هیچ آبادى روى زمین باقى نماند، مگر آن که صبح وشما بانگ لا إله إلاَّ الله از آن به گوش رسد.(۵)

امام باقرعلیه السّلام فرمود: (إنَّ ذالکَ یَکُونَ عَنِدَ خُرو أقَرّ بِمَحِمَّدٍ؛ این پیروزى. به هنگام قیام هدى علیه السلام از آل محمد صلى اللّهُ علیه وآله وسلّم خواهد بود؛ آن چنانکه هیچ کس در جهانى باقى نمى ماند مگر آن که اقرار به رسالت محمد صلى اللّهُ علیه وآله وسلّم، خواهد کرد).

از این آیات وروایات به روشنى استفاده مى شود که:

۱- سرانجام، صالحان اند که وارث کلّ زمین اند، نه شرق یا غرب، جنوب یا شمال آن.

۲- افراد شایسته. جانشین پیشینیان در کلّ کره ى زمین اند وقدرت شان در همه جاى عالم ظاهرى شود.

۳- دینِ اسلامِ غالب بر همه ى ادیان، در جاى جاى کره ى زمین حاکم خواهد شد.

۴- همه ى این ها در عصر ظهور حضرت مهدى علیه السلام واقع خواهد شد.

نتیجه این که حکومت مهدى علیه السّلام حکومتى جهانى خواهد بود واین حکومت واحد جهانى، جزء وعده هاى الهى است که تخلّف ندارد؛ زیرا، (إنَّ اللَّهِ لا یَخلفَ المیعاد).(۶)

بنابراین، اعتقاد به تشکیل حکومت واحد جهانى، نشئت گرفته از قرآن کریم وروایات اهل بیت علیهم السّلام است که خداوند وعده ى تحقّق آن بر اداره وتخلّفى نخواهد داشت.

۳- مقایسه وتمایز

پس از روشن شدن معناى جهانى شدن وحکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام اینک جاى طرح سؤالاتى است که در مقدمه به آن ها اشاره شده است.

در پاسخ این پرسش ها مى گوییم، یقیناً، نمى توان حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام را منطق با جهانى شدن دانست، هر چند اگر جهانى شدن به صورت طبیعى خود به پیش برود، مى تواند زمینه ساز آن حکومت باشد، امّا همین که صاحب نظران دنیا، در اصل تشکیل حکومت واحد جهانى، با اسلام مکتب تشیع همنوا شده اند، خود، امرى ارزش مند است؛ زیرا، تا دیروز، تشکیل حکومت واحد جهانى تحت نظر امام معصوم، براى دنیا قابل پذیرش نبود وآن را به صورت امرى عجیب وباورنکردنى مطرح مى کردند، ولى امروزه، خود، آن را به صورت قطعى وامرى اجتناب ناپذیر مى دانند. بنابراین، جهان، به تدریج، خود را براى پذیرش حکومت واحد جهانى آماده مى سازد، زمینه ى فکرى بشر براى اجراى این طرح مهیا مى شود. اگر تا دیورز، حکومت واحد جهانى، صرفاً یک عقیده ى اسلامى شیعى بود، امروز، انان هستند که انسان ها را به پذیرش واجراى این طرح که امرى ضرورى وحیاتى است، دعوت مى کنند وموضوع جهانى سازى چیزى غیر از این نیست.

به هر حال، جهانى شدن، تنها در همین حدّ از انطباق کلّى با حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام است وگر نه کسى نمى تواند جهانى شدن را کاملاً منطبق با حکومت حضرت مهدى علیه السلام بداند. حکومتى را که اسلام مطرح کرد، داراى خصوصیّایت است که اساساً در فکر محدود بشر نمى گنجد تا طرح ان را بدهد. بر فرض که حکومت پیشنهادى بشر، روزى در دنیا پیاده شود، یقیناً، همانند سایر سازمان هاى بین المللى، وسیله اى براى تسلّط اقویا بر ضعفا وگسترش ظلم مدرن در علام، وسرانجام، باعث زحمت وسلب آزادى وآسایش مردم خواهد بود؛ وبربر اساس ایمان به خدا واعتقاد به روز جزا واعتقاد واقعى افراد به حقوق وآزادى هاى دیگران، به وجود نمى آید. بنایراین، چنین حکومتى، نه به وجود مى آید ونه بر فرض وجود، ضامن اجرایى خواهد داشت ونه شهوات وغرائز آدمى را که محرک او در جنگ وفتنه است، مهار مى کند ونه مى تواند یک برادرى ایمانى وانسانى در عالم به وجود آورد، امّا حکومت واحد جهانى که در اسلام مطرح است، هم ضامن اجرایى دارد وهم عقیده وایمان از آن پشتیابانى مى کند وهم مردم را برادر مى سازد وهم غرائز وامیال را راهنمایى مى کند.

در پایان، به برخى از امتیازات حکومت مورد نظر اسلام وبر حکومت جهانى در جهانى سازى دنیا، اشاره مى کنیم:

۱- حکومت واحد جهانى اسلامى، تحت رهبرى افراد صالح ووارسته وشخصیّت هاى برجسته ى دینى که معصوم از خطا ویا تالى تِلوِ معصوم اند، ایجاد مى شود وقانون خدا در آن جامعه حاکم است، ولى حکومت واحد جهانى پیشنهادى، تحت نظر واشراف قدرت مندان وزورمداران وستمگران ایجاد مى شود.

شاید این مدّعا، (حق وتو)یى است که آنان براى خود در سازمان ملل گذاشته اند. توضیح آن که جهاین شدن، به سازمان ملل احتیاج دارد، لذا سازمان ملل به وجود آمد. طبیعى بود که در دنیاى مرتبط ودنیایى که خطر جنگ ونزاع وکشمکش آن را تهید مى کرد، سازمان ملل براى پیشبرد اهداف اش نیاز به چیزى داشت که (منشور ملل) نام گرفت، وفى آنان دخالت کردند وحقوق بشرى نوشتند که منافع ناعادلانه آنان را تأمین کند، قدرت هایى مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و… دست به دست هم دادند وامتیازى به نام (حق وتو) را براى خود قرار دادند. تا در مقابل تصمیمات عاقلانه ى دنیا که مخالف منافع آنان است، بایستند!

(حق وتو) حقّى ظالمانه وخطرناک است که آنان براى خود قرار داده اند. در حکومت واحد جهانى ودر خانواده ى بزرگ بشریّت کسانى که سرتاپا اسیر هواى نفس اند واز لحاظ اخلاقى منحط وذلیل اند ونمى توانند فراتر از تعصبات خود عمل کنند وبسیار مغرور وظالم ومتعصب اند وهمه ى بشریّت را در خدمت خود مى بینند، (حق وتو) دارند. این حقّ وتو، سبب مى شود که جهان را به دوران دیکتاتورى اوّل برگردانند وقانون جنگل را حاکم کنند که هر کس زورش بیش تر است، باقى بماند وضعیف ترها نابود شوند؛ یعنى، همان چیزى که امروزه شاید آنیم و(وتو)هایى که امریکا به نفع اسراییل وبر ضرر فسلطینیان ستمدیده در سازمان ملل اعمال مى کند.

اینجا است که مى گوییم، حکومت جهانى پیشنهادى آنان، یا محّقق پیدا نمى کند واگر هم تحقّق پیدا کند، هیچ ضمانت اجرایى براى اجراى صحیحى آن در جهت منافع وسعادت ورفاه بشر وجود ندارد.

۲- امتیاز دیگر جامعه ى جهانى اسلامى، بر جهانى شدن، این است که محور تمام یک مورد در این جامعه، خدا واحکام خدا است وتعالیم اسلامى براى ادارهى جامعه ى جهانى کافى است، ولى در جهانى شدن وجهانى سازى. محور، قوانین موضوعه ى بشرى والحاد وحاکمیّت سکولاریسم است.

۳- در حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام دین اسلام، تنها دین حاکم بر جهان خواهد بود، چنان که دین وسیاست نیز از هم تفکیک ناپذیرند وبلکه سیاست وحکومت؛ در خدمت دین واهداف متعالى آن است، در صورتى که در وضعیت جهانى شدن، دین، مخصوصاً اسلام، جایگاه روشنى ندارد.

۴- در حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام قرآن، محور زندگى بشر قرار مى گیرد. حضرت على علیه السلام فرمود: (وَیَعَطِفُ الرأىَ عَلَى القرآنِ اذا عَطَفُو القَرآنَ عَلَى الرأىِ؛(۷) در آن هنگام که مدرم قرآن را به رأى خود تفسیر کنند، امام زمان علیه السلام، اراء ونظر مدرم را تابع قرآن قرار خواهد داد).

از این کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام استفاده مى شود که در عصر حکومت مهدى علیه السلام محور همه چیز وهمه آراء وعقاید، قرآن خواهد بود، در حالى که در وضعیّت جهانى شدن، نه تنها قرآن، در جامعه ى بشرى محور نیست، بلکه کوشش مى شود که قرآن از صحنه خارج شود واگر هم در برخى از جوامع، حضور کم رنگى دارد، سعى مى شود که آیات قرآن را طبق نظر خود تفسیر کنند.

۵- حکومت جهانى امام مهدى علیه السلام بر محور توسعه ى اخلاقى، اجتماعى، امنیّتى استوار است، در حالى که جهان کنونى ما، از بحران معنویّت در رنج است، وامنیّت نیز چه در سطوح فردى وچه سطوح عمومى وملّى وجهانى، به خطر افتاده است واز طرفى آن چه به عنوان اهرم قدرت است، براى کشورهاى قدرت مند به رسمیّت شناخته شده است.

۶- توسعه ى علمى، از ویژگى هاى بارز حکومت جهانى امام مهدى علیه السلام است در حدیث شریف از امام صادق علیه السّلام مى خوانیم: اَلَعِلَمُ سَبْعَهَ وَعْشِرُوْنَ حَرْفاً فَجَمیعُ ما جاءت بِهِ الرسُلُ، حَرْفانِ، فَلَمْ یَعرفِ الناسَ حَتَّى الَیَوْمَ غیرالْحَرْفَیْنِ فَإذا قامَ قائِمُنا خَرَجَ الْخَمْسهَ وَالْعشْرىَ حَرْفاً فَبَثَّها فی النَّاسِ وَضَمَّ إلَیتها الْحَرْفَیْنُ حَتَّى یَبَثَّها سَبْعَهَ وعِشْرْینَ حَرَف؛(۸) علم ودانش، بیست وهفت حرف است. تمام آن چه پیامبران الهى براى مدرم آوردند، دو حرف بیش نبود ومردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامى که قائم ما قایام کند، بیست وپنج حرف دیگر را آشکار ودر میان مردم منتشر مى سازد ودو حرف دیگر را با آن ضمیمه مى کند تا بیست وهفت حرف، کام ومنتشر گردد. در عصر جهانى شدن، دانش پیشرفته، در انحصار کشورهاى خاصّى است واین کشورهاى از انتقال آن به کشورهاى دیگر جلوگیرى مى کنند.

۷- حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام حکومتى است مبتنى بر آموزه هاى حیاتى ودینى. در حالى که جهانى شدن، پیامد وحاصل آگاهانه وناآگاهانه پیشرفت هاى سیاسى، اقتصادى. فن آورى، ودر اترابط با نظام سرمایه دارى وسلطه طلبى است.

۸- حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام مشروعیّت خود را از خدا دارد وبه تعبیر دیگر، حکومت ولایى است که حاکم آن از طرف خدا منصوب است واز ناحیه ى مردم نیز مورد پذیرش است؛ یعنى، حکومتى است که از یک سو مبتنى بر تأیید الهى است واز سوى دیگر، مورد رضایت مردم است، در حالى که در جهانى شدن، مشروعیّت حکومت جهانى، از ناحیه ى مردم است، آن هم با هزاران فریب کارى که در گرفتن آراى مردم به کار مى رود.

۹- حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام بر مبناى حاکمیّت عقل است؛ زیرا، عقل انسان ها، در عصر ظهور، به کمال مى رسد. در حالى که حکومت بر اساس جهانى شدن، بر منابى هواهاى نفسانى وتمایلات حیوانى شکل مى گیرد.

در حدیثى از مام باقرعلیه السّلام مى خوانیم: (اِذا قامَ قائمُنا وَضَعَ اللهُ یَدَهُ عَلى رُؤوُسِ الْعِبادِ فَجَمَع بِها عَقَوْلُهَمْ وَکَمُلَتْ بِها اَخلاقُهْم؛(۹) هنگامى که قائم ما قیام کند،خداوند، دست اش را بر سر بندگان مى گذارد وعقول آنان را با آن، کامل وافکارشان را پرورش داده تکمیل مى کند).

۱۰- در حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام به خاطر توسعه اى که در دانش وعقل بشر پیدا مى شود، تمامى ظرفیّت هاى اقتصادى طبیعت، کشف مى شود وسرمایه. در حدّ وفور، در اختیار است وسیستم توزیع نیز درست عمل مى کند، لذا اثرى از فقر وشکاف طبقاتى وجنوب وشمال وکشرهاى پیشرفته وعقب مانده، مشاهده نمى شود. در این حکومت، جایى را نمى توان دید که آباد نشده باشد. همه جا یک سان از مواهب طبیعت برخوردار خوانید شد. در این رابطه، روایات فراوانى است که به بعضى از آنها اشاره مى شود:

وَاِنَّهُ یَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرقَ وَالمَغَربَ وتَظْهُر لَهُ الکنوزُ وَلا یَبْقى فی الأرَضِ خَرابٌ إلاَّ یُعَمُّرِهُ؛(۱۰) حکومت او، شرق وغرب جهان را فرا خواهد گرفت وگنج هاى زمین برا او ظاهر مى شود ودر سرتاسر عالم، جاى ویرانى باقى نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت.

إذا قامَ الْقائِمُ… وَأخْرَجَتِ الأَرْضَ بَرَکاتِها وَرَدّ کُلُ حَقِّ إلِى أهَلِهِ…(۱۱)

أبُشّرُکُمْ بِالَمَهدی یَمْلَأُ الأرْضَ قِسْطاً کَما مُلِئَتْ جوراً وَظُلَماً… یُقَسّمُ الْمالَ صَحاحاً فَقالَ رَجَلٌ: (ما مَعْنى صَحاحاً؟) قال: (بالتَّسویَه بیَنَ النَّاسِ)(۱۲)؛ شما را به ظهور مهدى بشارت مى دهم، زمین را پر از عدل مى کند، همان گونه که پر از جور وستم شده است… واموال را به طور صحیح بین مردم تقسیم مى کند شخصى پرسید: (معناى تقسیم صحیح چیست؟). فرمود: (به طور مساوى بین مدرم تقسیم مى کند).

با چنین برنامه اى، یقیناً، شکاف هاى طبقاتى حاکم نخواهد شد، در حالى که در نظام هاى اقتصادى حاکم بر جهان، شکاف هاى اقتصادى وحشت ناکى وجود دارد. شکاف شمال وجنوب، شکافى است که به اجماع صاحب نظران توسعه، میان کشورهاى توسعه یافته وعقب مانده وجود دارد. وجود کشورهاى فقیر وبدهکار در این عالم، بهترین شاهد بر مدعا است.

۱۱- طبق کلام امیرالمؤمنین علیه السّلام در حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام مؤمنان، به دور او اجتماع مى کنند، واز افراد فاسق وفاجر وکافر، در آن حکومت اثرى نیست: فأَذا کانَ ذالکَ ضَرَبَ یَعْسُوبُ الدینِ بذَنْبِهِ فیَتحُمعونَ إلَیْه کَما یَْتَمِعُ قُزَعُ الْخریف؛(۱۳) هنگامى که وضع بدین منوال شد، پیشواى دین منوال شد، پیشواى دین، خشم گیرد وآمادگى خود را اعلام کند. در این موقع، مؤمنان به سرعت در اطراف اش جمع شوند، همانند اجتماعى ابراهاى پائیزى.

در جهانى شدن، مومنان واقعى، جایگاهى ندارند واطراف حاکمان وقدرت مندان را افراد هواپرست ولاابالى گرفته اند. آنان، اساساً، حکومت وسیاست را از دین جدا مى دانند وبه تعبیر دیگر، در این نوع حکومت، جایى بارى مؤمنان نیست.

۱۲- الهى شدن، خواسته هاى بشر در هنگام حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام است: یَعَطِفذ الْهَوى عَلَى الْهُدى إذا عَطَفُو الْهُدى عَلَى الْهَوى(۱۴)؛ او، خواسته هاى نفسانى را تحت اشعاع هدایت الهى قرار مى دهد، هنگامى که مدرم هدایت را تحت الشعاع هواى وهوس خویش قرار داده اند.

در عصر جهانى شدن، کوشش، بر طرد فکر الهى وسعى در تبعیّت از هواهاى نفسانى است.

۱۳- در عصر حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام اجتماع گمراهان پراکنده مى شود وحق جویان گرد هم جمع مى شوند: دَویَصْدَعُ شَعباً ویَشَعَبُ صَدَع؛(۱۵) او، جمعیّت هاى گمراه وستمگر را پراکنده مى کند وحق جویانِ پراکنده را به دور هم گرد آورد.

در جهانى شدن، ستمگران عالم به هم مى پیوندند وحق جویان را پراکنده مى سازند.

۱۴- در حکومت جهانى حضرت مهدى علیه السلام ستمگران وطاغوتیان وکارگزاران به کیفر مى بینند ونیکان پاداش مى گیرند وتشویق مى شوند: ألا وَفىِ غَدٍ – وَسَیَأتى غَدٌ بِمالا تَعَرِفَونَ یأخُذُالوالی مِنْ غَیْرِها عَمَّالَها عَلى مَساوى أعْمالِه؛(۱۶) آگاه باشید! فردا که فردایى است ناشناخته – کسى بر شما حکومت خواهد کرد از غیرخاندان حکومت ها. او، عُمّال ورؤساى حکومت ها را بر اعمال بدشان کیفر مى دهد.

در عصر جهانى شدن، درست قضیّه ب عکس است به جنایتکاران مانند شارون (نخست وزیر اسرائیل) لقب (مصلح) مى دهند وبه فرمانده ناو آمریکایى که دستور شلیک موشک را به هواپیماى مسافرى ایران داد ونزدیک سیصد تن مسافر بیگناه را کشت، جایزه مى دهند وفلسطینى هاى محروم وحزب الله ستم کشیده را لقب، تروزیست، مى دهند.

۱۵. حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام بر اساس عدل وقسط اداره مى شود، وجایى از کره زمین نیست که در آن عدل گسترده نشود. در روایات متعدد، تعبیر به (یَمْلَأُ) – یعنى زمین از عدل پر مى شود – شده است. رسول خداصلى اللّهُ علیه وآله وسلّم فرمود: (یَخْرَجَ رَجَلٌ مِنْ أهْل بَیتِى یُواطِى ءُ اِسْمُهُ اِسْمى وخُلْقُهُ خُلْقی فَیَمْلَأُها عَدْلاً وَقسْطِاً کَما مُلِئَتْ کَما مُلئَتْ ظُلْماً وَجَورا؛ مردى از اهل بیت علیهم السّلام من خروج مى کند که اسم او، اسم ن، خلق اؤ، مانند خُلْقِ من است. زمین را از عدل وقسط پر مى کند، همان گونه که از ظلم وجور پر شده است.

حاکمان در حکومت هاى عصر جهانى شدن، خود، از ستمگران اندو چنان در زمین عمل مى کنند که گویا دشمن عدل اند واساساً این که قبل از آمدن حضرت مهدى علیه السلام جهان پر از ظلم وستم مى شود، در همان عصر جهانى شدن است که ظلم فراگیر در زمین تحقّق پیدا مى کند.

امتیازات حکومت واحد جهانى حضرت مهدى علیه السلام منحصر در همین پانزده مورد نیست، بلکه ما، در حدّ نیاز یک مقاله، به آن ها اشاره کردیم. به امید آن که ره پویان آن حضرت، در آینده، امتیازات بیش ترى را مطرح کند.

پى نوشت ها:

(۱) آل عمران / ۶۴.

(۲) انبیا: ۱۰۵.

(۳) نور: ۵۵.

(۴) صف: ۹٫

(۵) مجمع البیان، ذیل آیه کانهم از سوره ى صف.

(۶) آل عمران: ۹٫

(۷) نهج البلاغه، ج ۱۳۸.

(۸) بحار، ج ۵۲، ص ۳۳۶.

(۹) بحار، ج ۵۲، ص ۳۲۸.

(۱۰) منتخب الاثر، ص ۴۸۲٫

(۱۱) بحار، ج ۵۲، ص ۳۳۸.

(۱۲) عقدالدرر، باب هفتم، ص ۲۰۷.

(۱۳) بحار، ج ۲، ص ۳۴۲٫

(۱۴) نهج البلاغه، خ ۱۳۸.

(۱۵) نهج البلاغه، خ ۱۵۰.

(۱۶) نهج البلاغه، خ ۱۳۸.

تعداد مشاهده : 1,112 بازدید
نويسنده : HamidReza

فواید دعا برای فرج امام زمان «عج»

انتشار در: 09 نوامبر 2016

فواید دعا برای فرج امام زمان «عج»

abasaleh

دعا کننده برای فرج حضرت مشمول برکات زیر می‌شود:

۱٫ تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگی‌های آن حضرت

۲٫ رعایت ادب نسبت به ایشان

۳٫ اظهار محبت نسبت به آن حضرت به طور خاص

۴٫ محبوب نمودن ایشان در میان مردم

۵٫ انتظار فرج و ظهور آن حضرت علیه السلام.

۶٫ چنگ زدن به ریسمان الهی است.

۷٫ سبب کامل شدن ایمان است.

۸٫ مانند ثواب همه بندگان به او می رسد.

۹٫ این دعا برای فرج از تعظیم شعائر خداوند است.

۱۰٫ گوینده این دعا ثواب کسی را دارد که با پیامبر صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.

 مکیال المکارم

تعداد مشاهده : 1,029 بازدید
نويسنده : HamidReza

میان مایـی و با ما غریبه‌ای ؟!

انتشار در: 24 ژوئن 2016

میان مایـی و با ما غریبه‌ای ؟!

افسوس…

photo_2016-06-15_23-03-20

رسیده‌ام به چه جایی… کسی چه می‌داند
رفیــق گریــه کجایـــی؟ کسی چه می‌داند

میان مایـی و با ما غریبه‌ای؟! افسوس…
چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می‌داند

تمام روز و شبت را همیشه تنهایی
«اسیر ثانیه‌هایی» کسی چه می‌داند

برای مردم شهــری کـــه با تو بد کردند
چه‌گونه گرم دعایی؟ کسی چه می‌داند

تو خود برای ظهورت مصمّمی اما
نمی‌شود که بیایی کسی چه می‌داند

کسی اگر چه نداند خدا کـه می‌داند
فقط معطل مایی کسی چه می‌داند

اگر صحابه نباشد فرج کـــه زوری نیست…
تو جمعه جمعه می‌آیی کسی چه می‌داند

کاظم بهمنی

الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

تعداد مشاهده : 1,472 بازدید
نويسنده : HamidReza

تفاوت رجعت و تناسخ

انتشار در: 21 ژوئن 2016

تفاوت رجعت و تناسخ

 

photo_2016-06-15_23-05-53

حتّی یک انیمیشن هم برایش ساختند؛ برای تناسخ. در این باره بود که فرد پلیدی که به قتل رسیده بود، در قالب یک «مگس» دوباره متولّد می شود و برای انتقام به سراغ قاتلش می رود. این انیمیشن هندی بود.(۱) هرچند اینگونه عقاید را بیشتر در عرفانهای شرقی دیده ایم؛ ولی در بیشتر عرفانهای دروغین و ادیان غیرالهی (مثلاً در آئین مصریان قدیم) این اعتقاد وجود داشته و دارد.  مثلاً در رمان تاریخی «سینوهه»، غلام پیر و زشت سینوهه، به خاطر دَله دزدی های فراوانش همیشه می ترسید که در قالب جانوری پست به جهان بازگردد.
پیروان تناسخ، اعتقاد دارند که روح کسی که می میرد، بنا بر اعمالی که در زندگی اوّلش انجام داده است، در قالب موجودی دوباره متولّد می شود. اگر خوب بوده، دوباره در قالب انسان متولّد می شود و اگر بد بوده است، در شکل حشرات و گیاهان که دستشان در انجام امور بسته است. (۲)
از نظر اسلام، تناسخ امری باطل است. البتّه تناسخ هم نوعی بازگشت به زندگی است؛ ولی با رجعت تفاوتهایی دارد و همین تفاوتهاست که باعث می شود، باطل و نادرست باشد. با ما همراه باشید تا «دلایل نادرست بودن تناسخ» را برشمریم.

دلایلی برای از دور خارج کردن تناسخ
مهم ترین شباهت بین رجعت و تناسخ، «بازگشت دوباره به زندگی» است؛ امّا مهمترین تفاوت این دو، این است که در تناسخ، روح به بدن «دیگری» بازمی گردد و در رجعت، روح به «همان جسم سابقش» که در خاک بوده بازمی گردد.(۳)
این را هم قبل از توضیح مطلب اضافه کنیم که مهمترین دلیل باطل بودن تناسخ، این است که در این فرض، «عدالت خداوند» زیر سوال می رود. چگونه؟ با ما همراه باشید.
الف) خداوند بدنی را که گناه نکرده، مجازات نمی کند
در فرض تناسخ، مثلاً A که در زمین، انسانهای بسیاری را کشته و جنایات بسیاری کرده است، در قالب یک موجود دیگر، فرض کنید سوسک، به زمین باز می گردد. حالا این A  دیگر انسان نیست که بشود از او خواست که پاسخگوی اعمالش باشد؛ در عین حال، اگر هم همان سوسک را زیر پایمان له کنیم تا تلافی آن جنایات A درآمده باشد، در انتقام، موفّق نبوده ایم.
می دانید چرا؟
چون A در زمان انجام جنایات، از دستهایش استفاده کرده است و نه آن پاهای سوسکی ظریف و پرز دار. حتّی اگر A در قالب یک انسان دیگر هم به دنیا برگردد، باز هم نمی شود آن «جسمِ دیگر» را مجازات کرد. چرا که آن جسم، گناهی نکرده که بخواهد به خاطرش مجازات شود.
نکته ی مهمی که نباید فراموش کنیم این است که در رجعت، هدف، بازگشت مردگان به «دنیا» است تا جسم مادّی شان، طعم عذاب را بچشد (یا اگر انسانهای نیکی هستند، در دنیا، جسم مادّی شان از نعمتها بهره ببرد) وگرنه «ارواح» انسان های بد و خوب، در برزخ، مجازات و پاداش اعمالشان را می بینند و می چشند.
با این استدلال، در تناسخ، نمی توان عدالت خداوند درباره ی مجازات بدکاران و پاداش دادن به خوبان را محقّق ساخت؛ چرا که آن بدنی که بازگشته، بدن جنایتکار/نیکوکار نیست که بشود تحت عذاب/ نوازش قرارش داد. (۴)
یادمان باشد که خداوند وعده داده است که بَدان و نیکان، هر دو، در «همین دنیا»، مرحله ای از مجازات و پاداششان را دریافت می کنند.(۵) و «وعده های خداوند تخلّف ناپذیر است.»(۶)
ب) خداوند به کافران فرصت دوباره نمی دهد
دوباره فرض کنید، همان A چندین و چند بار به زندگی برگردد و در هر بار، چون نمی شود مجازاتش کرد، فرصت داشته باشد که جنایت کند یا حتّی در زندگی دومش فرصتی برایش به وجود بیاید که زندگی درستی را درپیش بگیرد. در فرض اوّل، این جنایتکار، در مسیری می افتد که امکان توقّفش وجود ندارد و در فرض دوم، چون آن جنایتکار، فرصت دوباره ای پیدا کرده است، دیگر نمی شود او را به خاطر زندگی اوّلش مجازات کرد. هر دو این فرض ها با عدالت خداوند ناسازگاری دارد.(۷)
خودتان قضاوت کنید: فکر کنید کسی بمیرد و تازه بفهمد که در برزخ چه خبر است! چقدر مجازاتهای وحشتناک وجود دارد و مهم تر از همه، بفهمد که خداوند و فرستادگانش(علیهم السلام) در تمام مدّت، راست می گفتند و او این حقّ را نفهمیده است.
در چنین شرایطی اگر یک جو عقل در سرِ کسی باشد، می خواهد به زندگی بازگردد و کم کاری هایش را جبران کند؛ ولی از طرفی اگر به چنین کسی فرصت دوباره داده شود، ارزش آن کسی که این مسائل را «ندیده» باور کرده است، زیر سوال می رود.
معلوم است آن کسی که آنقدر به پیامبران و امامان(ع) ایمان داشته است که حرف آنها را چشم بسته پذیرفته است، ارزش بیشتری دارد تا کسی که در دنیا هرگز حرف آنان را نپذیرفته و تازه پس از مُردن به درستی حرف آنان پی برده است. عدالت خداوند اجازه ی چنین تبعیضی نمی دهد که فرد «با ایمان» و فرد «تردید کننده در فرستادگان» هر دو پاداش ببرند. به قول خودش «آیا مؤمن با فاسق گناهکار یکسان است؟!» (۸)
حالا بیایید دوباره عقیده ی درستی را مرور کنیم که با خداوند و صفات زیبا و نیکویش همخوانی دارد: رجعت، بازگشت ارواح مردگان به همان «بدن قبلی» شان است. همان بدنی که گاهی در خاک پوسیده است و کرمها و حشرات تمام آن را خورده اند. خداوند نه تنها می تواند آن بدنها را به دنیا بازگرداند، بلکه می تواند شیارهای انگشت آنها را هم به همان حالتی درآورد که پیش از آن بوده است.(۹)
امّا اگر آن انسانهای رجعت کننده، خوب و درستکار بوده اند، به بدنهایشان در خاک آسیبی نمی رسد؛ چنانکه درباره ی بازگشت امام حسین(علیه السلام) به دنیا آمده است که ایشان در حالی به دنیا بازمی گردند که خاک را از سرشان فرو می ریزند تا همان جلوه ی محمّدی را بیابند و بار دیگر رخساره ی خویش را به رخ خورشید بکشند.(۱۰)
«این است آئین محکم و استوار.»(۱۱)
پی نوشت:
۱٫    این انیمیشن با نام «Eega»  در سال ۲۰۱۲ پخش شد.
۲٫    برای مطالعه ی بیشتر ن.ک به: بنیاد دائره المعارف اسلامی، ذیل واژه ی تناسخ
۳٫    شیخ حر عاملى، محمّد بن حسن، «الإیقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه»، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۶۲، ص ۳۰۵؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور ۳٫۵٫
۴٫    همان، ص ۴۲۷؛ با استفاده از همان.
۵٫    آل‏عمران:  ۵۶ «فَأَمَّا الَّذینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرین‏؛ اما کسانى که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت به سختى عذابشان کنم و یاورانى نخواهند داشت.»
۶٫    آل عمران: ۹ «انَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعاد»
۷٫    شیخ حر عاملی، همان، ص ۴۲۸؛ با استفاده از همان.
۸٫    سجده: ۱۸٫
۹٫    قیامت: ۳-۴٫
۱۰٫    روایت از امام صادق(علیه السلام): «…نخستین کسى که در رجعت از قبر بیرون مى ‏آید و خاک از سر و روى خود می تکاند، حسین بن على است که با هفتاد و پنج هزار نفر برانگیخته می شوند.» مجلسى، محمد باقر، «مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار)»، تهران، اسلامیه،  چاپ بیست و هشتم، ۱۳۷۸، ص ۱۲۲۳٫
۱۱٫    توبه: ۳۶٫

تعداد مشاهده : 1,322 بازدید
نويسنده : HamidReza

احادیث معرفتی

انتشار در: 15 ژوئن 2016

احادیث معرفتی

photo_2016-06-15_22-58-32

 

امام صادق  علیه السلام:

کسى که مایل است جزء یاران حضرت مهدى(عج) قرار گیرد

باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوى و اخلاق نیکو توأم گردد.

بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۰

****************

مام صادق علیه السلام:

رجالٌ لا یَنامُونَ اللَّیلَ، لَهُمْ دَوِیُّ فـی صـَلَواتـِهِمْ کَدَوِیِّ النَّحْلِ، یَبیتُونَ قِیاما عَلی اَطْرافِهِمْ… ؛

یاران مهدی (عج)مردانی هستند که شبها نمیخوابند(یا مقدار اندکی میخوابند) و زمزمه نماز و مناجاتشان چون نغمه زنبوران از کندو به گـوش ‍ مـی رسد؛

شبها را با شب زنده داری سپری میکنند.

سفینه البحار، شیخ عباس قمی

****************

امام صادق علیه السلام:

مهدی داخل کوفه می شود …پس داخل می شود تا بر منبر قرار می گیرد و شروع به سخنرانی می کند و مردم آنقدر ( از شدت شوق) اشک می ریزند که نمی فهمند (که حضرت چه می فرمایند).

 کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۴ امام صادق علیه السلام:

مهدی داخل کوفه می شود …پس داخل می شود تا بر منبر قرار می گیرد و شروع به سخنرانی می کند و مردم آنقدر ( از شدت شوق) اشک می ریزند که نمی فهمند (که حضرت چه می فرمایند).

 کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۴

****************

photo_2016-06-15_23-05-00

امام علی علیه السلام:

 رجـالٌ عـَرَفـُوا اللّهَ حـَقَّ مـَعـْرِفـَتـِهِ، وَ هـُمْ اَنْصارُ المَهْدِیِّ فی آخِرِ الزَّمان؛

مردانی که خدا را آن چنان که شایسته معرفت اوست، شناخته اند، و آنان یاوران مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان اند.

بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۲۹

****************

حضرت مهدی «عج»

فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهای مستحبی ، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.

الاحتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۸۷

****************

امام سجاد علیه السلام:

ان اهل زمان غیبه، القائلون بامامتِه، المنتَظرون لظُهورِهِ افضَلُ اهل کلِ زمانٍ؛

همانا مردم زمان غیبت که امامت او را پذیرفته اند و منتظر ظهور اویند، برتر از افراد همه زمانها هستند.

بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲

****************

حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه:

آیا ندیدید که چگونه خداوند براى شما، ملجأهایى قرار داد که به آنان پناه برید، و عَلَم هایى قرار داد تا با آنان هدایت شوید،

از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا کنون.

الغیبه، شیخ طوسى، ص۲۸۶

****************

فرازی مهم از زیارت حضرت امام زمان علیه السلام در سرداب مقدس:

 ای مولای من! ای صاحب الزّمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) …

اگر روزگارها به درازا کشد و عمرها طولانی شود جز یقینم به تو و جز محبّتم به تو و جز توکّل و اعتمادم بر تو و جز توقّع ظهورت و انتظار آن دوران و جهاد در پیشگاهت؛

چیزی در من فزونی نمی یابد تا سرانجام جانم، مالم، فرزندانم، خانواده ام، و همه آنچه را که پروردگارم به من عطا فرموده است، به پیشگاهت تقدیم کنم و تسلیم در مقابل امر و نهی ات باشم.

بحارالأنوار : ج ‏۱۰۲ ، ص ۱۱۸

****************

امام صادق علیه السلام:

حـضـرت مـهـدی(علیه السلام) یـارانـش را در هـمـه شـهـرهـا می پراکند و به آنها دستور می دهد که عـدل و احـسـان را شـیـوه خـود سـازنـد.

حـضـرت، آنان را فرمانروایان کشورهای جهان میگـردانـد و بـه آنـهـا فـرمان می دهد که شهرها را آباد سازند.

یوم الخلاص، ص ۳۹۵

****************

امام صادق علیه السلام:

راوی گوید: از امام صادق (علیه السلام) در خصوص نام سفیانی سوال نمودم.

ایشان فرمودند: با نام او چه کار دارى (و به چه کار شما می‌آید)؟

 اما بدان هرگاه استان‌های پنج‏گانهٔ شام، یعنى دمشق و حمص و فلسطین و اردن و قنسرین (منطبق با سوریه، لبنان، فلسطین و اردن فعلی) را تصرف کردند،

آنگاه آماده فرج و ظهور باشید.

الغیبه نعمانیه، ص ۳۰۴

****************

پیامبر اکرم (ص):

«مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی»؛

«مسجدهای آن زمان آباد و زیباست، ولی از هدایت و ارشاد در آن خبری نیست.»

بحارالأنوار، ج ۲، ص ۱۹۰

****************

photo_2016-04-08_21-44-03

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در وصف برخی از زنان آخر الزمان چنین می‌فرماید:

کیف بکم اذا فسد نساؤکم و فسق شبانکم و لم تأمروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنکر.

 قیل له:

و یکون ذلک یا رسول الله؟

قال:

نعم و شر من ذلک. ‌

【حرانی، تحف العقول، ص۴۹】

چگونه می‌شود حال شما هنگامی که زنان شما فاسد شوند و جوانانتان فاسق و شما نه امر به معروف می‌کنید و نه نهی از منکر!

به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفته شد:

آیا این چنین خواهد شد؟!

آن حضرت فرمود: بله و بدتر از آن نیز خواهد شد.

امام علی علیه السلام نیز می‌فرماید:

یظهر فی آخر الزمان و اقتراب الساعه و هو شر الازمنه نسوه کاشفات عاریات متبرجات من الدین داخلات فی الفتن مائلات الی الشهوات مسرعات الی اللذات مستحلات للمحرمات فی جهنم خالدات.

【من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۰】

در آخر الزمان و نزدیک شدن قیامت – که بدترین زمان‌ها است – زنانی ظاهر می‌شوند که برهنه و لخت هستند!

زینت‌های خود را آشکار می‌سازند، به فتنه‌ها داخل می‌شوند و به سوی شهوت‌ها می‌گرایند! به سوی لذت‌ها می‌شتابند، حرام‌های الهی را حلال می‌شمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود.

****************

امام زمان «عجل الله تعالی فرجه»:

«نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می خدهند.»

 احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۴

تعداد مشاهده : 1,461 بازدید
نويسنده : HamidReza

نگاه عامیانه به انتظار فرج

انتشار در: 15 ژوئن 2016

نگاه عامیانه به انتظار فرج

 

photo_2016-06-15_23-00-02

نگاه عامیانه به انتظار فرج موجب تأخیر فرج می‌شود

نگاه عامیانه به موضوع «منجی» به دلیل ابهامات و نادانسته‌های فراوانی که در مورد آن وجود دارد، جزء رایج‌ترین مسائل همۀ ملت‌های معتقد به ظهور منجی به حساب می‌آید.

اگرچه این نگاه عامیانه، در میان پیروان دیگر ادیان و مذاهب بیشتر است، ولی رواج اندک آن هم در میان مردم ما زیاد است؛ و نه تنها قابل تحمل نیست بلکه می‌تواند به موضوع انتظار و مهدویت لطمه‌های جدی وارد نماید.

نمونه‌هایی از نگاه عامیانه به منجی

نگاه عامیانه به منجی، در همۀ ادیان عالم وجود دارد؛ تصور کسی که سوار بر مرکب خواهد آمد و دنیا را تنها با «اعجاز» دستانش متحوّل می‌کند و لابد بی‌نیاز به همراهی مردم و هوشیاری آنها، زمین و زمان را زیر و رو کرده و بی‌اعتنا به سنت‌های الهی و همۀ آنچه در طبیعت حیات بشر است، سعادت را برای انسان به ارمغان می‌آورد.

همچنین این یک نگاه عامیانه است که «ما منتظر منجی باشیم، امّا مقدماتی را برای آن لازم ندانیم».

این یک نگاه عامیانه است که «درکی از ساز و کار نجات‌بخشِ منجی نداشته باشیم.» این یک نگاه عامیانه است که «چگونگی تداوم حاکمیت منجی و رموز بقای آن را ندانیم.» و موارد دیگری که ندانستن هر یک از آنها ما را به نگاه عامیانه نزدیک می‌کند.

photo_2016-06-15_22-59-53

کمترین زیان این نگاه این است که تکلیف ما را برای یاری او و مقدمه‌سازی برای قیام او معلوم نمی‌کند.

در مجموعۀ منتظران، کم نیستند کسانی که درایت لازم را نسبت به منجی ندارند. همین مسأله موجب اشتباهات فراوانی در عملکرد امروزین آنها به عنوان منتظر می‌شود. طبیعتاً این اشتباهات، نه تنها فرج را جلو نمی‌اندازد و انتظار را ثمربخش نمی‌سازد، بلکه چه بسا موجب عقب افتادن فرج هم بشود.

انسان دردمند و رنج‌کشیده‌ای که همۀ راه‌های نجات را بسته می‌بیند و توانایی حل مشکلات خود را ندارد، چاره‌ای ندارد جز آن‌که دل به روزنه‌هایی ببندد که بتوانند او را به منجی امیدوار کنند و مانند غریقی به هر احتمالی برای نجات چنگ بزند. طبیعی است در چنین فضایی، بازار سطحی‌نگری‌ها و گمانه‌زنی‌های عوامانه هم گرم می‌شود.

انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه

اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

استاد پناهیان

 

تعداد مشاهده : 1,354 بازدید
نويسنده : HamidReza

باز هم جمعه شد

انتشار در: 15 ژوئن 2016

السلام علیڪ یا اباصالح المهدے ادرڪنے

باز هم جمعه شد


abasaleh

باز هم جمعه شد و غصّه ی من تازه شده

درد این بی خبری بی حد و اندازه شده

باز هم جمعه شد و چشم به ره مانده شدم

باز از دوری تو خسته و درمانده شدم

 باز هم جمعه شد و از تو خبر نشنیدم

باز از بی خبری های دلــــم نالــیدم

 باز هم درد فراقـت کـمرم را خم کرد

باز دوری تو چشمان مرا پر نم کرد

 باز هم جمعه شد و چشم به در منتظرم

شاید آورد صبا از مه رویت خبرم

تعداد مشاهده : 1,569 بازدید
نويسنده : HamidReza