امروز : پنج شنبه، ۱ آذر ۱۴۰۳

جدیدترین مطالب ارسالی سایت

شما دینتون رو فروختید ما خریدیم!!

انتشار در: 23 آگوست 2013

شما دینتون رو فروختید ما خریدیم!!

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن»!

خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار عرب که از دیدن چهره اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم … این دین من است . اینجا وطنم … شما دینتون را فروختید و ما خریدیم.                            (مستور)

تعداد مشاهده : 1,752 بازدید
نويسنده : HamidReza

پیامک های شما

انتشار در: 23 آگوست 2013

پیامک های شما

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

توضیح ضروری:

۱ـ برای عضویت در سامانه عدد ۳۱۳ را پیامک کنید.

۲ـ عزیزانی که پیامک تبلیغاتی را غیر فعال کرده اند نمی توانند پیامک های آل یاسین را دریافت کنند.

پیامک های شما:

*** زمستان خسته شد از بی بهاری / جهان می لرزد از این بی قراری

گمانم جمعه ای باقی نمانده / خدایا تا به کی چشم انتظاری

اللهم عجل لولیک الفرج (۸۰۱۶***۹۱۹)

*** با آن که عمه ام زینب این همه سختی کشید ولی یک شب اقامه نماز نیمه شب را زمین نگذاشت. امام سجاد(ع) (۰۱۰۶***۹۳۷)

*** بهارآرام می آید به دیدارگل نرگس،‎‎ گلاب از عرش میریزد به دربار گل نرگس،‎‎ خوشا چشمی که میگرید به شوق دیدن رویش،‎‎ خوشا قلبی که میباشد گرفتار گل نرگس‎. (ع.مالمیری)

*** مهدی جان! سوالی ساده دارم از حضورت / من آیا زنده ام وقت ظهورت / اگرکه آمدی من رفته بودم / اسیر سال و ماه و هفته بودم  /دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب توبمیرم. (ح.حیدری)

*** زمین به دور خودش چرخ میزند تا که / نشان دهد به سماوات کربلایت را… (سبز)

تعداد مشاهده : 2,157 بازدید
نويسنده : HamidReza

اثرات پرهیز از تعیین وقت برای ظهور

انتشار در: 23 آگوست 2013

اثرات پرهیز از تعیین وقت برای ظهور

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

سلام بر مهدی

سلام بر مهدی

انتظار منجی از سویی عاملی برای پایداری و شکیبایی در برابر سختی ها و مشکلات عصر غیبت و از سوی دیگر عاملی برای پویایی و تحرک شیعیان و آماده باش همیشگی آنان است. بر اساس تعالیم ائمه معصومین علیهم السلام منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفت بتواند با سربلندی در پیشگاه حجت خدا ظاهر شود.

به عبارت دیگر انتظار ظهور حجت در آینده ای نامشخص هم بیم دهنده و هم نوید بخش است.

بیم دهنده است؛ زیرا منتظر با خود می گوید شاید همین سال، همین ماه و یا همین روز ظهور رخ دهد پس باید آماده حضور در پیشگاه حجت خدا و ارائه اعمال خود به آن حضرت باشیم.

و امیدبخش است؛ چراکه منتظر می اندیشد شاید در آینده ای نزدیک ظهور رخ دهد و سختی ها و مشکلات او به پایان برسد و لذا باید پایداری و مقاومت ورزید و تسلیم جریان هایی نشد که در پی غارت سرمایه های ایمانی و اعتقادی اند.

با توجه به مطالب یاد شده، می توان گفت که تعیین زمان برای ظهور بر خلاف مفهوم و فلسفه انتظار است و چه بسا منتظر را به سستی یا ناامیدی بکشد؛ زیرا وقتی گفته شد که تا فلان زمان مشخص، هر چند آینده ای نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پیوست، ما به طور طبیعی دچار سکون و رکود می شویم و به این بهانه که هنوز تا ظهور فاصله داریم؛ از به دست آوردن آمادگی لازم برای ظهور خودداری می کنیم.

از سویی دیگر اگر ظهور به هر دلیل در زمانی که به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار ناامیدی و یأس می شویم و چه بسا که در اصل اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان نیز دچار تردید شویم. این نکته ای است که در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله در روایتی که فضیل بن یسار از امام محمد باقر علیه السلام نقل کرده، آن حضرت در پاسخ به این پرسش که «آیا برای این امر ( برخاستن قائم علیهم السلام )، وقت (مشخص) وجود دارد، فرمودند:

کَذِبَ الوَقّاتُونَ، کَذِبَ الَوَقّاتُونَ،کَذِبَ الوَقّاتُونَ، لَمَّا خَرَجَ وافِداً اِلی رَبِّهِ واعَدَهُم ثَلاثینَ یَوماً، فَلَمَّا زَادَهُ عَلی الثَّلاثینَ عَشراً قالَ قَومُهُ: قَد اَخلَفنَا مُوسی فَصَنَعُوا ما صَنَعُوا … . (۱)

کسانی که برای این امر وقت تعیین می کنند، دروغ می گویند (آن حضرت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد و آنگاه فرمود) : زمانی که موسی علیه السلام قومش را برای رفتن به قراری که با پروردگارش داشت ترک کرد، به آن ها وعده داد که تا سی روز دیگر برمی گردد، اما زمانی که خداوند ده روز دیگر بر آن سی روز افزود، قومش گفتند: موسی خلاف وعده کرد پس آن کردند که کردند … .

داستان ارتداد قوم یهود و گوساله پرست شدن آن ها در پی تأخیر ده روزه موسی در تاریخ مشهور است و این هشداری است به همه کسانی که در پی تعیین وقت برای ظهورند.

آنچه در روایات امام باقر علیه السلام در مورد فلسفه تعیین نشدن وقت ظهور آمده بود، به بیانی دیگر در روایتی که از امام موسی کاظم علیه السلام نقل شده، آمده است. آن حضرت در این زمینه می فرماید:

فَلَو قیلَ لَنا: اِنَّ هَذَا الاَمرَ لَا یَکُونُ اِلی مِائَتَی سَنَهٍ اَو ثَلاثَ مِائهِ سَنَهٍ لَقَسَتِ القُلوبُ وَ لَرَجَعَ عامَّهُ النّاسِ عَنِ الاِسلامِ، وَلکن قالُوا: ما اَسَرَعَهُ وَ ما اَقرَبَهُ تَاَلُّفاً لِقُلوُبِ النّاسِ وَ تَقریباً للفَرَجِ. (۲)

اگر به ما گفته می شد: این امر [ظهور قائم] تا دویست سال یا سیصد سال دیگر واقع نمی شود، دل ها سخت می شد و بیشتر مردم از اسلام برمی گشتند. اما گفته اند: این امر چه با شتاب پیش می آید و چه نزدیک است! تا دل های مردم الفت گیرد و فرج نزدیک احساس شود.

بنابراین همه باید تلاش خود را متوجه اصل قضیه انتظار فرج، منتظر نگهداشتن مردم، حفظ شادابی و سرزندگی انتظار در آن ها و یادآوری وظایف منتظران کنند واز پرداختن به موضوع زیان ظهور و تعیین وقت برای تان خودداری نمایند. (۳)

پی نوشت ها :

۱ـ محمد بن یعقوب الکلینی، همان، ج۱، ص ۳۶۸-۳۶۹٫ ۲ـ همان، ص ۳۶۹، ح ۶٫

۳ـ برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «زمزمه های ظهور»، موعود، سال.

منبع: شفیعی سروستانی، ابراهیم،(۱۳۴۳)، انتظار باید و نبایدها، تهران: موعود عصر(عج)، چاپ ششم، ۱۳۸۶٫

تعداد مشاهده : 2,209 بازدید
نويسنده : HamidReza

سفارش امام رضا(ع) برای رفع گرفتاری

انتشار در: 23 آگوست 2013

سفارش امام رضا(ع) برای رفع گرفتاری

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

آیت الله مجتبی تهرانی با اشاره به روایتی از امام رضا(ع) در مورد رفع گرفتاری ها گفت: ما روایات مختلفی در این باب داریم که وقتی انسان در گرفتاری قرار می‏گیرد، چه ذکری بگوید‌ که حضرت(ع) در این حدیث بر ذکر «یا رئوف و یارحیم» تأکید می فرماید

در روایتی از امام هشتم(ع) منقول است که حضرت فرمودند: من در خواب پدر بزرگوارم یعنی موسی‏بن‏جعفر(ع) را دیدم؛ «رَأَیْتُ أَبِی(ع) فِی الْمَنَامِ فَقَالَ»، پدرم فرمود: «یَا بُنَیَّ»؛ ای فرزند من، «إِذَا کُنْتَ فِی شِدَّهٍ»؛ آنگاه که در شدّت و سختی قرار گرفتی، «فَأَکْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ»، زیاد این ذکر را بگو : «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ».

بعد حضرت می‏فرماید: «وَ الَّذِی نَرَاهُ فِی النَّوْمِ کَمَا نَرَاهُ فِی الْیَقْظَهِ»؛ امام هشتم(ع) به قول ما، دفع دخل مقدّر می‏کند که نگویی: آقا خواب دیده. لذا حضرت می‏فرماید: آنچه را که ما در خواب می‏بینیم مثل آن چیزی است که در بیداری می‏بینیم. تعبیر عجیبی است. «وَ الَّذِی نَرَاهُ فِی النَّوْمِ کَمَا نَرَاهُ فِی الْیَقْظَهِ»؛ یعنی شبهه ای در آن نیست.

ما روایات مختلفی در این باب داریم که وقتی انسان در گرفتاری قرار می‏گیرد، چه ذکری بگوید. ‌یکی از آن‏ها همین ذکر است. حتّی حضرت برای این ذکر سقف هم نمی‏گذارد که چه تعدادی بگو. بلکه می‏فرماید: خطاب به خداوند زیاد بگو: «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ». یعنی اگر خدا را به این نام بخوانی،‌ شدّت و سختی‏ات بر طرف می‏شود.

در روایت دیگری از امیرالمؤمنین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: در شدّت و سختی بگو: لا حَولَ و لا قُوّه إلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم. چه بسا به قول ما در این دو روایت یک جنبه‏های ذوقی هم باشد که چون یکی از القاب امام هشتم(ع)، رئوف است، پدر بزرگوارش به پسرش سفارش می‏کند که وقتی در شدّت گرفتار شدی، ذکر «یَا رَئُوفُ یَا رَحِیمُ» را بگو. لذا چون یکی از القاب امام هشتم(ع) رئوف است، «یَا رَئُوفُ» را بر «یَا رَحِیمُ»، مقدّم می دارد و می‏فرماید موجب گشایش در کارهایتان می‏شود.

منبع:رجا

تعداد مشاهده : 1,877 بازدید
نويسنده : HamidReza

ناخن گرفتن

انتشار در: 23 آگوست 2013

ناخن گرفتن

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

رسول خدا فرمودند:

هرکس روز شنبه ناخن بگیرد. خوره به انگشتان وی افتد و هرکس روز یکشنبه چنین کند برکت آن روز از وی رخت بربندد و هر کس روز دوشنبه چنین کند حافظ وکاتب و قاری شود و هر کس روز سه شنبه چنین کند بیم آن رود که نابودی در وی افتد و هر کس روز چهارشنبه چنین کند بداخلاق شود و هرکس به روز پنج شنبه چنین کند بیماری ازبدن وی خارج شود و شفا وارد می گردد هرکس به روز جمعه چنین کند عمر وی طولانی گردد.

تعداد مشاهده : 1,751 بازدید
نويسنده : HamidReza

شمر قاتل امام حسین چگونه عذاب میشود؟

انتشار در: 23 آگوست 2013

شمر قاتل امام حسین چگونه عذاب میشود؟

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

علامه امینی: مدتها فکر می‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟

علامه امینی میگوید:شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.

کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است، وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.

حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخرخشک شد چنان که گویی سالها است یک قطره آب در آن نبوده است.

درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت، هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند، به حضور امیرالمؤمنین(علیه السلام) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

تعداد مشاهده : 1,657 بازدید
نويسنده : HamidReza

شتاب کن موعود

انتشار در: 23 آگوست 2013

شتاب کن موعود

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

غزل تر از غزل انتظار من ، برگرد

ابر ستارۀ شبهای تار من ، برگرد

کرشمه ای کن و چشمی خمار و در عوضش

تمامی هستی و دار و ندار من ، برگرد

میان گرد و غبار گمان ترک برداشت

فسیل باور ایل و تبار من ، برگرد

کجاست شطح دو تار نگاه مشرقی ات

که پینه بسته گلوی سه تار من ، برگرد

بیا به یاری این پای ناتوان ، افسوس

پر از گناه شده کوله بار من ، برگرد

بکوب بر دف و با رقص تیغ عریانت

بچرخ دور جنون مدار من ، برگرد

شهید کن عطشم را ، شتاب کن موعود

به سر رسیده دگر انتظار من ، برگرد

تعداد مشاهده : 1,647 بازدید
نويسنده : HamidReza

آری! این پسر من است

انتشار در: 23 آگوست 2013

آری! این پسر من است

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۳۱۸

آری! این فرزند من است

آری! این فرزند من است

«معراج شهدا» شلوغ بود. سالن پر بود. جمعیت کم بود، ولی آنچه بیشتر به چشم می‌آمد، تابوت‌های چوبی پیچیده در پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی بودند. هر ساعت، خانواده‌ای می‌آمد. پدری و مادری، برادری و خواهری، آرام می‌گریستند، ولی صدایشان می‌آمد. از بدو ورود به سالن، سراسیمه مقواهای نصب شده روی تابوت‌ها را می‌خواندند و گمشده خویش را می‌جستند.

خانواده‌ای وارد شد، مادری و پدری. برادرهای شهید هم بودند. تابوت را که در ردیف بالایی، رو به سقف بود، پایین آوردند. همه بی‌تاب بودند. به‌خصوص مادر. خانواده‌ای وارد شد، مادری و پدری. برادرهای شهید هم بودند. تابوت را که در ردیف بالایی، رو به سقف بود، پایین آوردند. همه بی‌تاب بودند. به‌خصوص مادر.

تابوت که بر زمین نشست، صلواتی فرستاده شد و پس از پرچم، درِ چوبی کنده شد. گریه‌ها شدت گرفت. صداها بلندتر شد. هق‌هق‌ها به ناله تبدیل شدند. ولی مادر، آرام و ساکت بندهای کفن کوچک را که به جثه‌ای درهم پیچیده و کوچک می‌ماند، همچون کودکی در قنداقه‌ای سفید، باز کرد. چیزی نبود جز چند تکه استخوان زرد شده، زردی به رنگ خاک. جمجمه‌ای نیز در کنار پیکر بود. با چشمانی که هنوز می‌نگریستند.

مادر مبهوت بود. برادرها، او را «برادر» خطاب می‌کردند و می‌گریستند؛ پدر نیز او را به نام پسرش صدا می‌زد، ولی مادر همچنان، با چشمانش، میان استخوان‌ها را می‌کاوید، لحظه‌ای سر بلند کرد و رو به مسئولین معراج شهدا که در کنارش بودند، گفت: «این پسر من نیست!»

چرا؟ مگر پلاک ندارد؟ چگونه می‌گویی پسرت نیست. سر پایین انداخت و شروع کرد به جستن میان استخوان‌ها؛ تکه پاره‌ای از شلوار بسیجی به دستش آمد. او را که در دست گرفت، خطاب به بقیه گفت: «این تکه لباس، جیب سمت راست شلوار پسر من است که میان استخوان‌هایش بوده، و این راز پسر من است. هنگامی که عازم جبهه بود، تکه‌ای کش سفید و پهن داخل جیب سمت راست شلوار او دوختم. ناخواسته این کار را کردم، شاید دلم می‌گفت که سال‌ها باید به دنبال او بگردم. حالا این تکه پارچه خونین، جیب شلوار است. اگر همان‌گونه که خودم می‌دانم، کش مورد نظر داخل آن باشد، پسرم است، و گرنه، که هیچ!»

همه نگاه‌ها مضطرب بود. نگران به دستان مادر می‌نگریستند. مادر صلواتی فرستاد و جیب شلوار را به داخل برگرداند. تکه‌ای قهوه‌ای رنگ شده خودنمای کرد، خودش بود. مادر ذوق زده شد. چشمان پاکش از اشک لبریز  بودند، برگشت رو به پدر و گفت: «خودشه… پسرم… این همان کشی است که با همین دست‌های خودم دوختم.»

دستانش می‌لرزیدند. به دستانش نگاه می‌کرد و به استخوان‌های پسر، دست‌هایی که سال‌ها پیش از این، ظاهراً ناخواسته، کاری انجام دادند که پس از ده سال فرزند به دامان مادر باز می‌گشت.        حمید داودآبادی

تعداد مشاهده : 2,087 بازدید
نويسنده : HamidReza

آیا وقت ظهور نزدیک است؟

انتشار در: 20 ژوئن 2013

آیا وقت ظهور نزدیک است؟

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۲۰

حجه الاسلام سید محمد گلپایگانی فرمود: پس از فوت پدرم شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف شدم و ایشان در اطاق مفروش به زیلو و فاقد اثاث نشسته اند.

گفتم: پدر!اگر خبری نیست ما هم به دنبال کارمان برویم؟ وضع طلبگی در گذشته و حال همین است که به چشم می خورد. فرمود پسر، هم اکنون ولی امر تشریف می آورند. سپس پدرم از جا برخاست.

متوجه شدم محبوب کل عالم، حضرت ولی عصر تشریف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از این که حرفی بزنم، حضرت فرمودند: سید محمد! مقام پدرت این حجره محقر نیست بلکه مقامش آنجاست و به محل مورد اشاره دست حضرت نگاه کردم.قصری با شکوه و ساختمانی با عظمت دیدم و خوشحال شدم. عرض کردم: یابن رسول ا…!آیا وقت ظهور مبارک رسیده است تا دیدگان همه به جمال و حضورت روشن شود؟

فرمود:« از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و شاید آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند، پس بر شما باد که برای فرج دعا کنید»

تعداد مشاهده : 1,809 بازدید
نويسنده : HamidReza

باید سلام کرد

انتشار در: 20 ژوئن 2013

باید سلام کرد

هفته نامه آل یاسین ـ شماره ۲۰

باید سلام کرد برتک سواری که بودنش گنج است و نبودنش رنج ، آمدنش آرزوست و رایحه  دل انگیز عدالتش خوشبوست ، باید سلام کرد بر رکوع خاضعانه اش و بر سجود عاشقانه اش.

باید سلام کرد بر الطاف نهانی اش وبر عدالت جهانی اش

باید سلام کرد بر روزی که مکه قدمگاهش می شود و کعبه تکیه گاهش

باید سلام کرد بر روزی که نوای »این بقیه ا…« لرزه بر تن جباران و ظالمان می اندازد .

باید سلام کرد بر پرچمی که با سربلندی در دستانش تجلی می کند و بر ۳۱۳ستاره ای که چون نگینی او را احاطه می کنند .

باید سلام کرد بر خاکهایی که قدمگاه اوست و بر سنگریزه هایی که همنوا با او ذکر خدا را سر می دهند .

باید سلام کرد بر او که نفسش دم مسیحایی است و جمالش مایه ابهت کبریایی .

باید سلام کرد بر او که مایه امن زمین است و قراربخش زمان .

باید سلام کرد بر او که دلها جایگه یادش است و زبانها در جستجوی نامش

باید سلام کرد بر دلهایی که شیفته اش می شوند و باید غبطه خورد بر آنها که سعادت همراهیش را می یابند

تعداد مشاهده : 1,718 بازدید
نويسنده : HamidReza