اینجا برکه نیست، دریاست
اینجا برکه نیست، دریاست
علی نهاوندی
در مقاله حاضر نویسنده با ذکر روایاتی درباره منزلت ولایت و امامت، به تشریح اهمیت واقعه غدیر از منظر اهل سنت و شیعه پرداخته و به برخی احتجاجات ائمه برای اثبات و یادآوری این رویداد تاریخی اشاره کرده است.
قال رسول الله(ص): (من اراد ان یحیی حیاتی و یموت میتتی و یسکن جنه الخلد التی وعدنی ربی فلیتول علی بن ابیطالب فانه لن یخرجکم من هدی و لن یدخلکم فی ضلاله ).
پیامبر اعظم(ص) فرمودند: کسی که بخواهد حیاتش همچون حیات من، و مرگش همچون مرگ من باشد و در بهشت جاویدان که خداوند به من وعده کرده ساکن شود باید ولایت علی بن ابیطالب را بپذیرد که او هرگز شما را از راه هدایت بیرون نخواهد برد و در گمراهی داخل نخواهد نمود.(۱)
مردم تازه فهمیدند که چرا پیامبر اعظم(ص) در آخرین سال عمر خود اعلان حجه الوداع کرد و از مسلمانان دعوت نمود که برای انجام حج حضور پیدا کنند و اینکه این همه آماده سازی و ایراد خطبه در مناء، مسجد خیف و عرفات و این توقف سه روزه در صحرای بی آب و علف در کنار برکه ای بنام غدیر خم با آن گرمای سوزان برای چیست!
اگرچه برای آنان که رسول خدا را می شناختند و با او حشر و نشر داشتند تازگی نداشت. او بارها و بارها این مسئله را گفته بود که:
(یا علی اخصک بالنبوه بعدی، فلا نبوه بعدی و تخصم الناس بسبع انت اولهم ایمانا بالله، و اوفاهم بعهدالله، و اقسمهم بالسویه و اعد لهم فی الرعیه و اعظمهم عندالله مزیه ).
ای علی امتیاز من بر تو به نبوت است و پس از من دیگر نبوت و پیامبری نیست و تو هفت امتیاز بر مردم داری، تو نخستین کسی هستی که به خدا ایمان آورده ای، وفادارتر از همه به عهد خدا، پابرجاتر از همه در اوامر خدا، تساوی را مراعات کننده تر در تقسیم بیت المال، درباره رعیت از همه عادل تر، در قضاوت بیناتر و در مزایا نزد پروردگار از همه برتر.(۲)
و نیز فرموده بود: (یا علی انک قسیم الجنه و النار و انت تقرع باب الجنه و یدخلها احبائک بغیر حساب). «ای علی تو تقسیم کننده مردم به بهشت و جهنم هستی، تو در بهشت را می کوبی و دوستان خود را بی شمار وارد بهشت می کنی.»(۳)
ولیکن لحن کلام حضرتش و نوع سخنش این بار در غدیر طور دیگری بود.
اکنون فهمیده بودند که تاکید پیامبر(ص) بر حضور علی(ع) و همراهانش برای شرکت در مراسم حجه الوداع به چه دلیل است، آخر رسالتی مضاعف بر دوش پیامبر(ص) بود.
آری مسئله ولایت است که از علی(ع) شروع شد و تا پایان تاریخ ادامه پیدا می کند. شاید اگر موضوع امامت به امیرالمؤمنین(ع) ختم می شد اینقدر برای کینه ورزان و مخالفان سخت نبود اما رسول خدا خط ولایت و مدیریت جامعه پس از خود را تا زمان ظهور آخرین فرزندش حجه بن الحسن العسکری(عج) ترسیم نمود و در خطبه غدیر منشور آن را به ثبت رساند و ماندگار کرد.
پس خطبه غدیر خم مرامنامه اسلام است که مخصوص دین، مذهب، آئین و فرقه خاصی و زمان و مکان بخصوصی نمی باشد. بلکه جهان بشریت باید بر کرانه دریای برکه مانند غدیر خم بنشینند و از نسیم ولایت علوی(ع) تا خلافت و امامت مهدی(عج) بهره مند گردند.
پذیرش ولایت علوی(ع) نه یک حادثه تاریخی است و نه یک حدیث روایی که در صحت و سقم آن بحث نماییم. بلکه مسئله امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام، اصلی اعتقادی و بنیادی فکری است که جهان بینی توحیدی را با ایدئولوژی و شریعت پیونده زده و بستر تحقق اندیشه ناب اسلامی و انجام دستورات الهی را در جامعه فراهم می آورد.
امیرالمؤمنین(ع) در جواب سؤال کمیل بن زیاد از پایه های اسلام، شناخت ولایت آل محمد(ص) را یکی از آنها معرفی می نماید.
حضرت پایه های دین اسلام را هفت امر می شمارند:
۱- خردمندی و عقل گرایی که بنیاد شکیبایی و صبر را به همراه دارد.
۲- آبرومندی و راستگویی.
۳- تعمق و تأمل در کتاب خدا و قرائت قرآن کریم.
۴- دوستی و دشمنی در راه خدا.
۵- رعایت حق خاندان پیامبر(ص) و معرفت به ولایت ایشان.
۶- رعایت حق برادران ایمانی و حمایت از ایشان.
۷- خوش همسایگی با مردم (۴)
امام باقر(ع) نیز در حدیثی گرانسنگ می فرماید:
(بنی الاسلام علی خمسه دعائم. اقام الصلاه و ایتاء الزکات، وصوم شهر رمضان، و حج البیت الحرام و الولایه لنااهل البیت) (۵)
حضرت می فرمایند: پایه های مکتب اسلام بر پنج رکن استوار است.
۱- اقامه نماز.
۲- پرداخت زکات.
۳- روزه ماه مبارک رمضان.
۴- حج بیت الله الحرام.
۵ـ ولایت ما اهل بیت (علیهم الاالسلام)
همچنین امام صادق(ع) می فرمایند: ریشه و رکن اندیشه تابناک اسلام بر سه امر متوقف است. نماز بعنوان وظیفه و عبادت فردی، زکات به جهت انجام تکلیف اجتماعی و عبادت اقتصادی و ولایت که روح حاکم بر عبادت است و تدبیر و مدیریت جامعه اسلامی و سیستم زندگی توحیدی می باشد. و حضرت صادق(ع) می فرماید: هیچ یک از این ارکان بدون دو رکن دیگری صحیح نمی باشد و انسان را به کمال خود نائل نمی آورد. (۶)
حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) نیز در حدیث سلسله الذهب در شهر نیشابور فرمودند: (کلمه لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی). کلمه توحید دژ محکم خداست و هر کسی که در این قلعه محکم داخل شود از عذاب درامان خواهد بود.
و سپس فرمودند: (بشرطها و شروطها و انا من شروطها) (۷)شرط ورود به این قلعه توحید پذیرش و پیروی از امام و مقام ولایت است.
و در تشریح جایگاه امامت و ولایت، حدیث مفصلی بیان می فرمایند که در بخش هایی از آن حدیث چنین می خوانیم:
(… ان الامامه خلافه الرسول و مقام امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین… ان الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمؤمنین… ان الامامه اس الاسلام النامی و فرعه السامی…) (۸)
(امام خورشید نورافشان است که با نور خود عالم را نورانی می کند. امام آب گوارایی است برای تشنگان. امام راهنمای انسان به سوی هدایت و نجات دهنده ایشان از فرومایگی است. امام همدمی همراه، پدری مهربان و برادری همانند است. امام پناهگاه بندگان در تنگناها و گرفتاریهای بزرگ است. امام امین خدا در میان مردم و حجت خدا بر بندگان است. امام نگهبان ارزشها و دعوت کننده مردم به سوی خدا است. امام مایه عزت و سربلندی مسلمانان و استواری دین است.)
قطعیت سند غدیر
یکی از معروفترین براهین و استوارترین دلیل های امامت و ولایت، واقعه غدیر است که نه تنها مورخان اهل تسنن مانند «ابن قتیبه» در کتاب المعارف و السیاسه و «بلاذری» در انساب الاشراف و «طبری» در کتاب مستقل غدیر خم و «خطیب بغدادی» در تاریخ خود بلکه محدثان اهل سنت و جماعت مانند «احمدبن حنبل» در مسند و مناقب، «ابن ماجه» در سنن خود، «ترمزی» در صحیح و مفسرانی همچون «طبری»، «ثعلبی» و «فخر رازی» در تفسیر کبیر و متکلمان سنی مانند «قاضی ابوبکر باقالانی» در کتاب التمهید، «شریف جرجانی» در شرح المواقف و «قوشچی» در شرح تجرید، این قاموس بزرگ را به ثبت رساندند. سندیت حادثه بزرگ غدیر آنقدر قطعی و قابل استناد است که معصومین علیهم السلام و از آن جمله خود امیرالمؤمنین (ع) بارها در برابر مخالفان و احیانا موافقان فراموشکار، واقعه حجه الوداع و حادثه غدیر خم را گوشزد نموده برای احقاق حق ولایت به آن استدلال می کردند. گوشه ای از این احتجاج به این شرح است:
۱- در ماجرای شوری به سال ۲۳ ق وقتی عمر خلافت را میان شش نفر به شورا وانهاد، بنا به قول ابوطفیل عامربن واثله، (علی(ع) بر مناقب و فضایل خود از حاضران اقرار گرفت و در مقام احتجاج گفت: شما را به خدا سوگند می دهم آیا در میان شما جز من کسی هست که رسول خدا درباره اش گفته باشد من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره لیبلغ الشاهد الغائب؟ حاضران گفتند نه) (۹)
۲- امیرالمؤمنین در کوفه هنگامی که جماعتی بر مقدم بودن علی(ع) شبهه داشتند در جایی بنام «رحبه» به منازعه کنندگان فرمود: (شما را سوگند می دهم هرکس در روز غدیر خم سخن پیامبر را شنیده است به پا خیزد) (۱۰)، در آنجا شماری از صحابه رسول خدا که تعداد آنها را از ۱۲ تا ۳۰نفر گزارش کرده اند به پا خاستند و شهادت دادند که آن سخنان را از رسول خدا درباره علی(ع) شنیده اند.
۳- رفاعه بن ایاس ضبی از پدرش از جدش نقل می کند که در روز جنگ جمل همراه علی(ع) بودیم. او به طلحه پیام داد که با حضرت ملاقاتی داشته باشد. طلحه خدمت علی(ع) رسید و حضرت به او گفت: تو را به خدا سوگندت می دهم آیا از پیامبر(ص) نشنیدی که فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه)؟ طلحه گفت: آری شنیده ام امام گفت: پس چرا با من جنگ می کنی؟ طلحه گفت: فراموش کرده بودم و طلحه از ادامه جنگ با علی(ع) منصرف شد. (۱۱)
۴- علی(ع) در صفین بر منبر رفت و مردم را سوگند داد و مساله غدیر خم را بیان فرمود. (۱۲)
همچنین امام رضا(ع) در میان جمعی از دوستان از فضایل و مناقب عید غدیر خم معارفی را به شیفتگان ولایت تعلیم فرمود و حدیثی را از پدرانش ذکر کرد بدین مضمون که در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) عید غدیر با جمعه مصادف شده بود. علی(ع) پنج ساعت از روز گذشته بود بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی به حاضران فرمود در این روز با یکدیگر مصافحه کنید و تهنیت گویید. فضیلت این روز را به دیگران بگویید و ثروتمندان از مستمندان دستگیری کنند چرا که رسول خدا مرا به این امور فرمان داده است سپس خطبه را خواندند و بعد از فریضه با پیروانش برای صرف غذا به منزل امام حسن(ع) رفتند. (۱۳)
پی نوشت: ـــــــــــــــــــــ
۱- «مستدرک ص۱۲۸جزء۳»
۲- «کنزالعمال جزء ۶ ص ۱۵۶»
۳- «کتاب الفضائل ابن مغازلی شافعی»
۴- «تحف العقول ص ۱۳۸، بحارالانوار ج۶۸ ص۳۸۱»
۵- «بحارالانوار ج۶۸ ص۳۳۱ و ۳۳۳»
۶- «بحارالانوار ج۶۸ ص۳۳۰»
۷- «عیون الاخبار الرضا ج۲ ص۱۳۵»
۸- «اصول کافی ج۱ص۱۹۸، مسندالامام رضا(ع) ج۱ ص۱۰۱-۹۶»
۹- «المسند ابن حنبل ص۱۱۸»
۱۰- «خوارزمی، المناقب ص۲۱۷»
۱۱- «مروج الذهب ج۲ ص.۳۶۴ مستدرک ج۳ ص۳۷۱»
۱۲- «کتاب سلیم بن قیس ص ۱۴۷ و ۱۴۸»
۱۳- «مصباح شیخ طوسی ص ۵۳۰ تا ۵۲۴»
منبع: صفحه معارف روزنامه کیهان ـ ۱۷/ ۱۰ / ۸۵