نسبت انتظار فرج و انتظار وصال
نسبت انتظار فرج و انتظار وصال
علی بن موسی الرضا میفرمایند:
در عصر غیبت، خضر نبی سعادت
همنشینی با مهدی علیه السلام را خواهند داشت و بدین ترتیب از تنهایی و غربت امام زمان میکاهند؛
«خداوند به وسیلهی او (خضر) وحشت قائم ما را در ایام غیبتش به انس مبدل خواهد کرد و یار آن حضرت در تنهایی خواهد بود.»
بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۲
*********************
امام زمان حضرت مهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف- فرموده اند:
أوَ ما رَأَیْتُمْ کَیْفَ جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ مَعاقِلَ تَأْوُونَ إِلَیْها، وَأَعْلاماً تَهْتَدُونَ بِها مِنْ لَدُنْ آدَمَ(علیه السلام)
⇦ آیا ندیدید که چگونه خداوند براى شما، ملجأهایى قرار داد که به آنان پناه برید، و عَلَم هایى قرار داد تا با آنان هدایت شوید، از زمان حضرت آدم(علیه السلام) تا کنون.
الغیبه، شیخ طوسى، ص۲۸۶
*********************
امام صادق علیه السلام فرمودند:
آبها در عهد او (ظهور صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) فراوان شود، رودخانهها پرآب شود، زمین مواد خوراکیاش را چند برابر گرداند و چیزی از آن را باقی نگذارد، کینهها از دل مردم بیرون رود و شر از جهان رخت بربندد و تنها خیر باقی ماند.
منتخب الاثر، ص۴۷۴
*********************
حضرت مهدی -عجل الله تعالی فرجه الشریف- فرموده اند:
اکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ؛
⇦ براى شتاب در گشایش حقیقى و کامل، بسیار دعا کنید؛ زیرا همانا، فَرَج شما در آن است.
کمال الدین، ج۲، ص۴۸۵
*********************
امام صادق (ع) :
کسی که مایل است جزء یاران حضرت مهدی (عج) قرار گیرد ، باید منتظر باشد و اعمال و رفتارش در حال انتظار با تقوی و اخلاق نیکو توءم گردد.
بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۰
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻔﺮ، ﺫﻭﻕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ!
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮐﻌﺖ ﺁﺧﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﮐﯿﻒ ﻧﺪﺍﺷﺖ!
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﮐﻪ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻤﺶ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻼﺹ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ …
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺩﺭﺱ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ …
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻠﻖ ﺍﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﮑﺮ!!
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻓﻼﻥ ﻫﻤﮑﺎﺭ!
ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺴﺎﺏ !!
ﻧﻪ …
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻭﺍﺵ ﻗﻮﯼ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﺴﺖ ﺍﺯ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻟﮑﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﭘﻠﺸﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ.
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﯿﻤﯿﺎ ﻭ ﻣﺲ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻃﻼ …
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻞ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﺭﻭ، ﻣﯽ ﺷﺪ
ﻣﺮﻫﻢ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ،ﻣﯽ ﺷﺪ ﺷﺎﻩ ﮐﻠﯿﺪ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻌﺎﺩﮔﺎﻩ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ….
ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺳﺨﺎﻭﺩﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ،
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ.
ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﻨﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﻢ،
ﻧﻤﺎﺯ ﺷﻮﺩ …. ﻓﻘﻂ ﻫﻤﯿﻦ !
نماز اول وقت و نماز قشنگ رو به نیت ظهور آقا بخونیم.
فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم
سؤال:
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟
پاسخ:
نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
۱ـ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی …!
۲ـ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی، ازدواج میکنی، طلاق می دهی!
۳ـ می بینی، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری!
۴ـ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی!
۵ـ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی، در نظر دیگران خوار می گردی!
۶ـ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود، ایمانت ضعیف می شود!
۷ـ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی، دچار گناه میشوی!
لذا اسلام در یک کلمه می گوید :
«« نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار »»
گروه پیشمرگان مسلمان کُرد، یکی از این سنگرهای ارزشمند بود که علی رغم اینکه شاید رنگی از تفاوت قومیت و مذهب داشت، در جبهه ی متحد اسلام و ایران، خوش درخشید.
شهدای پیشمرگان مسلمان کُرد، در نگاه رهبر عزیز انقلاب، گل سرسبد برادران مومن و با اخلاص منطقه ی کردنشین بودند. الگوی اقدام آنها، چیزی نبود جز خط اتحاد اسلامی و هم افزایی شیعه و سنی برای اسلام. این الگو، برای ما آموزه ای است که از قرآن و سیره ی اهل بیت (علیهم السلام) آموخته ایم.
متحد در برابر دشمن مشترک
اسوه ی چنین رفتاری، در سیره ی مولای متقیان علی علیه السلام دیده می شود. پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اختلافی میان مسلمانان رخ داد که می توانست آتش فتنه ی عظیمی بر سر اصل اسلام فرود آورد.
دشمنانی که تا دیروز، دندان های کینه برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) تیز کرده بودند، با رحلت او، اسلام را لقمه ی چرب راحت الحلقومی می دیدند که دیگر کارش ساخته است.
از این رو هنگامى که خبر درگذشت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در میان آنان منتشر گردید، گروهى از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستى را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلام در مدینه مخالفت کرده، حاضر به پرداخت مالیات اسلامى نشدند.
ایشان با گردآورى نیروى انتظامى، نظام نوپاى اسلامى را به شدت مورد تهدید قرار دادند.
۲- مدعیان دروغین نبوت
علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیامبرانى دروغین مانند «مسیلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده، هر کدام طرفداران و نیروهایى دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند.
کسی که در کسوت طرفداری از تسنن بنا می کند به شیعه حمله کردن، و از حد می گذراند دشمنی خود را، این هیچ گونه علاقه ای در مرکز امر به تسنن و به اسلام ندارد عین همین قضیه در مورد تشیع است کسانی هستند که محرک آتش تعصب در شیعه بر ضد اهل تسنن اند درحالی که هیچ گونه انگیزه دینی در آنها نیست”
۳- رومیان
خطر حمله احتمالى رومیان نیز مى توانست مایه نگرانى دیگرى براى جبهه مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند.
از همین روى رومیان، مسلمانان را براى خود خطرى جدى تلقى مىکردند و در پى فرصتى بودند که به مرکز اسلام حمله کنند.
و احتمالاً خطرات دیگری که اصل و ریشه دین خدا را تهدید می کرد و آن شرایط ایجاب می کرد که جبهه اسلام ولو اینکه در داخل، دستخوش اختلاف نظر و عقیده هست، به مشترکات و نقاط وحدت بیندیشد تا مهمترین آنها یعنی اصل اسلام حفظ شود.
امیر مومنان علی (علیه السلام) با آنکه از شکاف و زاویه ی ایجاد شده نسبت به فرمان الهی و بیعتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) گرفته بود، ناخرسند بود، اما خطر بزرگتری را متوجه دین خدا می دید؛ لذا نقطه ی اختلاف را برجسته نکرد -اگرچه به فراموشی نسپرد- تا جامعه ی مسلمین دچار دو دستگی و ضعف نگردد.
حضرت فرمود: «خوب مى دانید که من از همه کس به خلافت شایستهترم. به خدا سوگند، تا هنگامى که اوضاع مسلمین رو به راه باشد و در هم نریزد و به غیر از من به دیگرى ستم نشود، همچنان مدارا خواهم کرد.»
“قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه…”
وقتی خدای متعال به پیامبر دستور می دهد که “اهل کتاب” را به مشترکات میانتان دعوت کن، حجت بر ما تمام است که اهالی خانواده ی اسلام، باید حول محور مشترکاتشان گرد آیند و متحد شوند.
این اجتماع دور مشترکات، میسر نمی شود مگر اینکه تعصب بر اختلافات را کنار بگذاریم نه اینکه از اعتقادات خویش دست بشوییم.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای کنگره گرامیداشت شهداى پیشمرگان مسلمان کرد به نکته ی دقیق و عمیقی اشاره کردند:
“واقعاً این جور است که آن کسی که در کسوت طرفداری از تسنن بنا می کند به شیعه حمله کردن، و از حد می گذراند دشمنی خود را، این هیچ گونه علاقه ای در مرکز امر به تسنن و به اسلام ندارد عین همین قضیه در مورد تشیع است کسانی هستند که محرک آتش تعصب در شیعه بر ضد اهل تسنن اند درحالی که هیچ گونه انگیزه دینی در آنها نیست”
چرا در علاقه ی اختلاف افکنان و ناسزاگویان شیعه و سنی، به اصل اسلام و اصل مذاهب اعتمادی نیست؟
چون آتش تعصبات ریشه ی درخت اسلام را هدف می گیرد. گاهی بی فکران و کوته بینان، از دشمنی با مذاهب مختلف، به دنبال خنک شدن دل خود هستند پس آنچه برایشان مهم است، اسلام نیست.
امیر مومنان علی (علیه السلام) با آنکه از شکاف و زاویه ی ایجاد شده نسبت به فرمان الهی و بیعتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) گرفته بود، ناخرسند بود، اما خطر بزرگتری را متوجه دین خدا می دید؛ لذا نقطه ی اختلاف را برجسته نکرد -اگرچه به فراموشی نسپرد- تا جامعه ی مسلمین دچار دو دستگی و ضعف نگردد
همانطور که قرآن از سبّ دشمنان پرهیز می دهد، اهل بیت عصمت (علیهم السلام)، یاران خویش را از ناسزای دشمنبرحذر می داشنتد.
امام علی(علیه السلام) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین دشنام می دادند، فرمود: “من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستی نزدیک تر است و برای اتمام حجت بهتر.”
رصد کردن جبهه ی دشمن و تشخیص و تحلیل تحرکات او، هم اهمیت فوق العاده ای دارد و هم از هر کسی ساخته نیست.
دشمنی که به قول اهل فن، زیر پوستی کار می کند و رد پایش را پاک می کند، خواندن نقشه هایش، تیزبینیِ یک رهبرِ حکیم را می طلبد: ” آنچه مهم است این است که ما بدانیم دشمن آرام نمی نشیند دشمن تا آنجایى که بتواند دشمنى خواهد کرد و نقشه خواهد ریخت و اقدام خواهد کرد… ما باید بیدار باشیم مسئله شیعه و سنی، مسئله ی مهمی است؛ آنها روی مسئله شیعه و سنی تکیه کرده اند سعى کردند از هر دو طرف تعصّب ها را برانگیخته کنند؛ یعنى آتش تعصّب را، هم در طرف شیعه، هم در طرف سنّى برانگیخته کنند. یک عدّهاى هم خب از روى غفلت، همیشه بازیچهى دست این چیزها می شوند. انسان هاى دلسوز و علاقهمند باید حواسشان خیلى جمع باشد که اسیر این معانى نشوند. ”
انسان موجودی است که خداوند هنگام خلقش بر او آفرین گفت. این موجود تمامی صفات خدا را در خود دارد. حال برخی از این صفات در وی بروز و رشد کرده است اما برخی از صفات به صورت بالقوه در وی نهفته است. یکی از این صفات، صفت غیرت است. نمونه بارز غیرت مداری در امام حسین علیه السلام است که تا زمان حیات به احدی اجازه نداد تا به حریم زنان و کودکان تعرضی شود و مردانه با دشمنان جنگید. غیرت اقسامی دارد. مانند غیرت دینی، غیرت نسبت به نوامیس، غیرت نسبت به وطن و…. اما غیرتی که در این مقاله مورد بحث ماست، غیرت نسبت به نوامیس است.
غیرت اقسامی دارد. مانند غیرت دینی، غیرت نسبت به نوامیس، غیرت نسبت به وطن و…. اما غیرتی که در این مقاله مورد بحث ماست، غیرت نسبت به نوامیس است.
غیرت صفتی است که همچون یک پاسبان از نوامیس و انحرافات احتمالی جلوگیری میکند و موجب ثبات خانوادگی و حفظ سلامت اجتماعی میشود. مردان ایرانی از نمونههای بارز غیرت در جهان هستند. مردی که غیرت دارد نه تنها نسبت به خانواده خود این حس را دارد بلکه دربرابر ناموس دیگران نیز احساس مسئولیت کرده و سعی در حفظ و حراست اخلاقیات در اجتماع دارد. شاید به محض شنیدن واژه غیرت، چارچوب آن در حریم خانواده به ذهن متبادر شود
در حالی که مرز غیرت فراتر از خانواده است و مردان باید مراقب باشند علاوه بر حفظ نوامیس خود، نسبت به زنانی که در جامعه حضور دارند نیز بی تفاوت نباشند و اگر کسی به آنان تعرضی کرد واکنش نشان دهند.
وقتی صحبت از غیرت میشود عدهای گمان میکنند این غیرت تعصب بیجا و نوعی تحجر فکری است که متعلق به گذشتگان بوده است و جوانان امروزی نباید پیرو گذشتگان باشند در حالی که غیرت در جامعه نشان دهنده احترام به حریم خصوصی افراد و دینداری است
مرد ذاتا به گونهای آفریده شده است که نسبت به نوامیس خود مانند همسر، خواهر، مادر، دختر و هم کیشان خود احساس غیرت دارد. مردی که مراقب نوامیس خود باشد، ناخودآگاه آنان را از انحراف بازمیدارد و فساد و انحراف را در جامعه کم میکند. زنان به صورت غریزی نیاز به حمایت دارند تا آنان را در برابر آسیبها و مشکلات محافظت کنند. بنابراین غیرت مردانه به صورت ناخودآگاه برای زنان شیرین و جذاب است و به این نیاز حمایت گری آنان پاسخ داده میشود.
کسی که نسبت به همسر خود غیرت نداشته باشد، اجازه میدهد تا وی به هر شکلی از منزل خارج شود و در اجتماع حضور پیدا کند. مشاهده زنانی با پوششها و آرایشهای نامناسب در جامعه نشان دهنده نبود غیرت در مردان آنان است. متاسفانه هر روز شاهد کاهش غیرت در سطح جامعه و تاراج فرهنگ و ریشه اصیل ایرانی هستیم و این موج تهاجم به اقصی نقاط کشور حتی روستاها نیز کشیده شده است.
وقتی صحبت از غیرت میشود عدهای گمان میکنند این غیرت تعصب بیجا و نوعی تحجر فکری است که متعلق به گذشتگان بوده است و جوانان امروزی نباید پیرو گذشتگان باشند در حالی که غیرت در جامعه نشان دهنده احترام به حریم خصوصی افراد و دینداری است.
به عبارت دیگر غیرت وسیلهای برای حفظ و صیانت از خانواده و سلامت جامعه است. حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه حکمت ۴۷ میفرمایند: «پاکدامنی مرد به اندازه غیرت اوست» بنابر این روایت هرچه مرد پاکدامنتر باشد غیرتمندتر است. مردی که هنگام حضور در جامعه مراقب حفظ حریم زن و مرد است میزان عفت و پاکدامنیش بالا میرود و به تبع آن نمیتواند نگاهها و رفتارهای هوس آلود دیگران را به همسر و دختر خود تحمل کند.
کسی که نسبت به همسر خود غیرت نداشته باشد، اجازه میدهد تا وی به هر شکلی از منزل خارج شود .مشاهده زنانی با پوششها و آرایشهای نامناسب در جامعه نشان دهنده نبود غیرت در مردان آنان است
وقتی در یک جامعه غیرت رنگ دیگری به خود میگیرد و مردان خود را موظف به رعایت حریم زن و مرد میکنند و وقتی مردی در جامعه میبیند که زنی مورد تعرض قرار گرفته و از خود عکس العمل نشان میدهد. این امر موجب میشود که میزان فساد در جامعه به مقدار زیادی کاسته شود. از یک طرف غیرت مردانه او را از تعرض به زنان نامحرم در اجتماع حفظ میکند و از طرف دیگر اجازه نمیدهد که مردان بی قید به ناموس دیگران تجاوز یا تعرض کنند. درصورتی که مردان بی قید در معرض اعتراض قرار گیرند، به مرور رفتارهای زشت و ناصحیح در جامعه اصلاح میشود و به دنبال آن زنان نیز کمتر دچار استرس و نگرانی در مواجهه با چنین مردانی میشوند.
از نگاه دیگر مردی که نسبت به همسر، مادر و خواهر خود غیرت داشته باشد، اجازه نمیدهد آنان به هر شکلی در اجتماع حضور پیدا کنند. در این حالت عفت و پاکی زنان در اجتماع نیز افزایش پیدا میکند. از دیگر محاسن غیرتمندی حفظ حجاب و عفاف است. زنان و دخترانی که تحت حمایت مردان غیرتمند باشند، حجاب خود را حفظ میکنند و خود را در معرض نمایش و دید عموم قرار نمیدهند. همچنین غیرت موجب میشود به زنانی که با ظاهری نامناسب در اجتماع حضور پیدا کردهاند، تذکر داده شود تا با وضعی مناسبتر و درخور شان اجتماع حاضر شوند.
همچنین مردی که در او صفت غیرت رشد کرده باشد و به ظهور رسیده باشد، دیگر نسبت به نوامیس دیگران نگاه آلوده ندارد که این خود نوعی از حجاب درونی و باطنی است. در این حالت میزان عفت و تقوای وی نیز به اندازه غیرت در او رشد کرده و به کمال میرسد.
انسان غیرتمند ارتباطات خارج از محیط خانه را در نظر دارد و هرجا که انحرافی را مشاهده کند بلافاصله با آن مقابله میکند و ریشه انحراف را میخشکاند. از طرف دیگر غیرت فضایی آرام و سالم برای فعالیت زنان فراهم میکند و مردان و زنان بدون هیچگونه دغدغه و تشویش ذهنی در کنار هم کار و فعالیت میکنند.
باوجود همه آنچه در مدح غیرت گفته شد، مردها باید مراقب باشند که از غیرت بیجا پرهیز کنند زیرا در برخی از مواقع غیرتهای بیجا چیزی جز بدگمانی و ایجاد وسوسه در فرد مقابل نیست و این رفتارهای نابجا میتواند موجب سست شدن و متزلزل شدن کانون خانواده و بیمار شدن دلها شود.
پژوهشهای انجام شده در ایران حاکی از آن است که بیشترانحرافات و بزهکاریهای جوانان در جامعه ، نتیجه فقدان برنامهریزی صحیحدر گذران اوقات فراغت آنان میباد; چنان که در تابستان به دلیلافزایش وقت آزاد و فرصتهای فراغتی جوانان، بیشترین بزهکاریها واختلالات رفتاری به وقوع میپیوندد.
درویشی از امام محمد باقر نقل کرده است که فرمودند: وقتتان را به چهار بخش تقسیم کنید:
کلمه «فراغ» یا «فراغت» در زبان محاوره و ادبیات عامه، دارای چندمعنی متفاوت است; یک معنی آن، فارغ بودن، فراغت داشتن و بیکاریاست. معنی دیگر آن خلاف «شغل» است; یعنی دست کشیدن از کار، بهپایان رساندن امری، رها شدن و رهیدن از کاری و خالی شدن ازکوششی و معنی آخر آن در ترکیب «فراغ بال»، آسودگی خاطر و آسایشاست که در برابر رنج و سختی به کار برده میشود.
«اوقات فراغت»، یکی از سرمایه های ارزشمند و گنج های نهان است. به شرط آن که توانایی استخراج و بهره گیری از این گنج را داشته باشیم.
این که گفته اند:«فرصت، به دست آمدنی نیست؛ بلکه به دست آوردنی است» کلامی درست است و کار کسانی است که خلاقیت آنان در «مدیریّت زمان» و ا ستفاده از «فرصت های موجود»، سبب می شود که زمان، گسترش یابد و از «هیچ»؛ «خیلی چیزها» پدید آید.
اندیشمندان بسیاری معتقدند که ” پایهریزی موجودیت و اصالت فرهنگ بر مبنای فرصتها و اوقاتفراغت افرادی است که در آن جامعه زندگی میکنند “ و نیز ” تمدنهایانسانی سرمایههای جاویدانی هستند که از کاشت، داشت و برداشتصحیح اوقات فراغت متجلی گشتهاند
مثلاً اگر «تعطیلات»، نوعی فرصت و مهلت است، بدون برنامه ریزی برای استفاده از آن، این «منبع سود»، به راحتی تبدیل به «کانون زیان» می شود و این سرمایه از کف می رود.
این گونه است که ایّام فراغت، به ایّام حسرت تبدیل می شود و سرمایه به زیان
ویژگیهای اوقات فراغت در جهان معاصر تحولات و دگرگونیهای سریع صنعتی با پیامدهای اجتماعی و اقتصادی فراوانی همراه بود و تأثیرات مهمی بر چگونگی اوقات فراغت مردم بر جای گذاشت. به عنوان مثال، مکانیزه شدن صنایع و ایجاد
امکانات رفاهی ونظایر آن موجب تغییر سبک زندگی مردم از قبیل کوچکتر شدن ابعاد خانواده و تغییر روابط همبستگی افراد با یکدیگر شد، در حالی که در گذشته، روابط همبستگی و خانوادگی افراد با یکدیگر نقش بارزی در گذران اوقات فراغت مردم داشت. علاوه بر این، مکانیزه شدن وسایل رفت و آمد، ظهور سینما و اختراع تلویزیون نیز اوقات فراغت انسانها را متأثر ساخت ـ گر چه پیشرفت تکنیک تنها عامل نبوده و احتیاجات اجتماعی، روابط میان قدرتهای اجتماعی زمان و محیط اجتماعی و اقتصادی هم بر میزان زمان آزاد و انتخاب نوع امکانات فراغتی بشدت اثر گذاشته است. بدین ترتیب، از مشخصات اساسی فراغت در جهان کنونی آن است که دیگر تنها به طبقات ممتاز و متنعم اختصاص ندارد و به طبقات دیگر هم تعمیم یافته است. شاخص دوم این است که در سابق، اگر طبقات پایین تر جامعه از لحظات محدود آزادی و آسودگی برخوردار بودند، این اوقات درون خانه و خانواده صرف میشد، صورت غیررسمی و خودمانی داشت و به همنشینی و محاوره با خویش و پیوند با دوست و همسایه میگذشت.
فعالیتهای اوقات فراغت امروزه از چنان اهمیتی، برخوردار استکه حتی از آن به مثابه آیینه فرهنگ جامعه یاد میکنند. به این معنی کهچگونگی گذران اوقات فراغت افراد یک جامعه تا حد زیادی معرفویژگیهای فرهنگ آن جامعه است. اندیشمندان بسیاری معتقدند که ” پایهریزی موجودیت و اصالت فرهنگ بر مبنای فرصتها و اوقاتفراغت افرادی است که در آن جامعه زندگی میکنند “ و نیز ” تمدنهایانسانی سرمایههای جاویدانی هستند که از کاشت، داشت و برداشتصحیح اوقات فراغت متجلی گشتهاند.“ بنابراین، اگر طرح و نقشه زندگی و کار جوانان با برنامههایی کهبرای اوقات فراغت خود تنظیم میکنند، مغایرت داشته باشد و یاتفریحات و فعالیتهای فراغتی آنها از نظر ارزشی و فرهنگی با آموزهها وارزشهای اجتماعی متباین باشد، اوقات فراغت به یک مشکلاجتماعی مبدل خواهد شد. در مجموع، وجود اوقات فراغت برای جوانان میتواند هم سازندهو مفید و هم مخرب و ویرانگر باشد.
فقدان آگاهی والدین، و نبود امکانات تفریحی وفراغتی مناسب باعث میشود که بسیاری از جوانان نیازهای خود را ازطریق مجاری خلاف و غیر مجاز تأمین و برآورده نمایند که رواجتفریحات ناسالم و انحرافی، خود مدخل جوانان برای ورود به عرصهبزهکاریها و انحرافات اجتماعی است
تفاوت کارکردهای اوقات فراغت در جوامع و فرهنگهایمختلف بیتردید، شیوهگذران اوقات فراغت، متناسب با نحوه تفکر،اعتقادات و شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هر جامعه متفاوتاست. به بیان دیگر، آنچه ملتها در فراغت انجام میدهند، حکایتگر وتعیینکننده فرهنگ ملی و ارزشهای مقبول جوامع آنها است. بیتوجهی به نیازهای اوقات فراغت جوانان آثار سوء و زیانباریبر پیکره جامعه بر جای میگذارد که مهمترین آنها عبارتاند از:
پژوهشهای انجام شده در ایران حاکی از آن است که بیشترانحرافات و بزهکاریهای جوانان در جامعه ، نتیجه فقدان برنامهریزی صحیحدر گذران اوقات فراغت آنان میباشد; چنان که در تابستان به دلیلافزایش وقت آزاد و فرصتهای فراغتی جوانان، بیشترین بزهکاریها واختلالات رفتاری به وقوع میپیوندد. در حقیقت، فقدان آگاهی والدین، و نبود امکانات تفریحی وفراغتی مناسب باعث میشود که بسیاری از جوانان نیازهای خود را ازطریق مجاری خلاف و غیر مجاز تأمین و برآورده نمایند که رواجتفریحات ناسالم و انحرافی، خود مدخل جوانان برای ورود به عرصهبزهکاریها و انحرافات اجتماعی است.
توقف رشد و بالندگی در جوانان حرکت در جامعه ، جنبش، تفریح و در یک جمله گذران صحیح اوقاتفراغت از ویژگیهای حیات سالم یک جوان است که به صورت غریزیدر سرشت او نهاده شده است و خود عامل و انگیزهای برای رشد وتعالی و سلامت و نشاط در وی میباشد. از این رو، منع جوانان ازفعالیتهای با نشاط، تحرک و تفریح، نه تنها موجب توقف رشد بلکهسبب افسردگی و بروز رفتارهای ناهنجار و نیز از دست رفتن شور ونشاط و بالندگی در زندگی اجتماعی آنان میگردد. در قرن حاضر، جوانان بیش از همیشه به خوب زیستن و داشتنسلامت جسمی و روحی نیازمندند. بدیهی است که بیتوجهی بهدلپذیرترین فرصتهای زندگی جوانان، دور کردن آنان از دوره جوانیخود و محروم ساختنشان از بدیهیترین حقوق اولیهشان جزسرخوردگی و ناامیدی برای آنان در پی نخواهد داشت.
«تَعْصِی الاِلهَ وَ اَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ هذا لَعَمْری فِی الْفِعالِ بَدیعٌ لَوْ کُنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ لاَطَعْتَهُ اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطیعٌ»
تمامت دلت را برای خدا گفتی… با واژه هایی که ریشه در ابر دارند و هنوز بر دل های آسمانی میبارند.
کاشکی ما نیز «فهمیده» بودیم! کاشکی دستی به «دعا» میگشودیم!
کاشکی حتی ذرهای حقِ دوستیِ حق را، ادا میکردیم و فقط ادعا نمیکردیم!
اگر دوستِ خدا بودیم، هرگز اهل گناه نبودیم!
حق با تو است… ما راست نگفتیم؛ دروغ گفتیم!
ما اینسان که نُمودیم، نبودیم.
مگر میتوان دوستارِ کسی بود و مُطیعش نبود؟!
مگر میشود حُرمتِ آنکه را دوست داشت، نگاه نداشت؟
ما، دل به حق نسپردیم… آبروی عشق را بردیم!
از دنیا بگذرید
«اصحابی؛ اِخوانی! علیکم بِدارِ الاخِرَهِ وَ لااُوصیکُمْ بِدارِ الدُّنیا فَاِنَّکُم عَلَیْها وَ بِها مُتَمَسِّکُونَ؛ اَما بَلَغَکُمْ اَنَّ عیسی علیهالسلام قالَ لِلحَوارِیّینَ: اَلدُّنیا قَنطَرهٌ فَاعْبُروُها وَ لا تَعمروُها وَ…».
ایستادی؛ چشم در چشم ما. وقتی لب گشودی، تمام بغضم ناگهان ترکید؛
«به دنیا، دل نبندید
بارِ سفر ببندید».
آنگاه، اندکی برآشفتی و از عیسی علیهالسلام گفتی… که او نیز برآشفته بود، و به یارانش گفته بود:
بَر اَمواج، خانه نسازید. به آبادیاش نپردازید.
و ما – اما – ویلاها ساختیم و فراوان به آنها پرداختیم؛ هرچند میدانستیم حتی «مولا ویلا نداشت»! و دنیا را برای اهلش واگذاشت. اما فقط و فقط سرودیم. ما را ببخش، اگر نااهل بودیم!
ما را ببخش
دلم سخت گرفته. «هوای خانه ام ابری است» به صحیفه سبزت مینگرم.
«انجیل اهلبیت»، «زبور آل محمد» و… حسی غریب دارم. دوست دارم ببارم «چون ابر در بهاران».
ما، بَدیم؛ که با «قرآن» کنار نیامدیم. گلی – هم – بر سر خواهر آن نزدیم!
قرآن را کنار گذاشتیم و حُرمتِ خواهرش را نگاه نداشتیم؛ چنانکه «نهج البلاغه» را «دون» نمودیم و حتی به دنبال واژهای درخور برای وصفش نبودیم.
ما را ببخش، اگر حق برادری را به جا نیاوردیم و به خواهر قرآن، خیانت کردیم!
برایم تبسم کن
یا علی!
میخواهمت در دنیا و میخوانمت؛ که خدا نیز در آخرت میخوانَدَت.
ای زینتِ عبادتپیشگان؛ همدم بینوایان؛ بردبارترین بردباران؛ شفاعت کننده فرمانداری معزول نزدِ عبدالملک مروان؛ و… شبیهترین کسان به امیرمؤمنان علی علیه السلام !
آری، میدانم هیچگاه به هیچکس «نَه» نگفتی و بر کسی نیاشفتی! چشم هایت را از گناهانم فرو بند. در دل و جانم گُل کُن. امروز برایم تبسم کن.
میخواهم دیگر به دنیا دلشاد نباشم. میخواهم مثل تو «سجاد» باشم.
به نگاهی، دلشادم کن.
اینجا، هوا برای نَفَس کشیدن، کم است؛ از این قفس، آزادم کن.
مهدی خلیلیان
تو متولد شدى، ولی نخست دستهایت به دنیا آمدند. دستهایت که پیش از تولد تو در تمام هستی زبانزد بودهاند. دستهایت که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنهاست. دستهایت که تاریخ را ساختهاند… خدا نخست دستهایت را آفرید…
به آن دستهای توفانی عاشقانه نگاه کرد و گفت: «این دستها بهترین دستهای عالمند…» آنگاه تمام افلاک در برابر دستهایت به سجده افتادند. تمام فرشتگان بر دستهایت بوسه زدند و خدا گفت: «برای این دستها مردی خواهم آفرید که نامش را در آسمانها دست به دست خواهند برد…» و خدا تو را آفرید، برای آن دستهای بیبدیل … دستهای معجزهگر… .
دستهایت را دوست میدارم که با دستهای خدا نسبت دارند و از ازل با ثارالله بیعت کردهاند؛ دستهایی که تنها برای حمایت از آفتاب به زمین آمدهاند برای آنکه پسر خورشید روی زمین باشند. از تو تنها به همین دستها کفایت میکنیم و گرههای کور روزگارمان را به آستانه مهر این دستها میآوریم تا گشوده شوند. تا نمکگیر شویم… تا از نو ایمان بیاوریم… به تو… به عشقی که تو را اینگونه شهره عالم کرد… و به خدایی که این عشق را آفرید… .
تو را عشق به این روز انداخته ای ماه! تو را عشق چنین سرفراز کرده… وقتی که سایه به سایه خورشید، تمام راههای سخت را بپیمایى، وقتی که چشم از خورشید برندارى، وقتی که خویش را وقف او کنى، وقتی که تمام هستیات را در دستهایت بگذارى، تمام خودت را در دستهایت بریزی و آن دستها را به سوی عشق دراز کنى، اینگونه خواهی شد. اینگونه که خدا دستهایت را در آغوش میگیرد و آنگاه تمام قدرت بیمنتهایش را به دستهای تو میبخشد. آنگاه تمام درهای بسته، تمام قفلهای ناگشودنی و تمام گرههای کور، با دستهای تو گشوده خواهد شد ای بابالحوائج!
سودابه مهیجى