امروز : شنبه، ۳ آذر ۱۴۰۳

جدیدترین مطالب ارسالی سایت

فرق غیبت با تهمت

انتشار در: 01 جولای 2014

فرق غیبت با تهمت 

1346127463_ghebt 

وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی متفاوت دو گناه کبیره را بیان فرموده اند.

قال رسول الله(ص)،أَتَدرونَ مَا الغیبَهُ؟ قالوا: اَللّه‏ وَ رَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِکرُکَ أَخاکَ بِما یَکرَهُ قیلَ: أَرَأَیتَ إِن کانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن کانَ فیهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم یَکُن فیهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛

آیا مى‏دانید غیبت چیست؟ عرض کردند: خدا و پیامبر او بهتر مى‏دانند. فرمودند: این که از برادرت چیزى بگویى که دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى‏گویم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى‏گویى در او باشد، غیبتش کرده اى و اگر آنچه مى‏گویى در او نباشد، به او تهمت زده‏ اى.

الترغیب والترهیب، ج۳، ص۵۱۵، ح۳۱

تعداد مشاهده : 1,604 بازدید
نويسنده : HamidReza

با خودتان خلوت کنید

انتشار در: 29 ژوئن 2014

با خودتان خلوت کنید

dolabi

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی (ره) :

شب‌های ماه رمضان است، اغلب شما جوان هستید. وضو بگیرید. نماز بخوانید. کم حرف بزنید. کم قصه بگویید.

این چیزهایی که در تلویزیون نشان می‌دهند برای تفریح است یا برای بچه‌ها. شما که روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید. کمی به کارهایتان برسید.

نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در سجاده بنشینید و خدا را یاد کنید. افطار که کردید، بدنتان که آرام گرفت، به دعایی، به ثنایی یک دقیقه خدا را یاد کنید.

با خودتان خلوت کنید. به قرآن نگاه کنید. یا اینکه اصلا ساکت بنشینید. این خیلی قیمتی است. آدم افطار حقیقی را با خدا می‌کند. افطار حقیقی که خوردن نیست. ابعث حیا، آن افطار است .

تعداد مشاهده : 1,477 بازدید
نويسنده : HamidReza

دل همیشه غریبم هوایتان کرده است…

انتشار در: 28 فوریه 2014

دل همیشه غریبم هوایتان کرده است…

2013 - 1 (4)

شب جمعه این هفته زمین در پی اکسیر مدد بود

زمان از نظر منظر من مثل سبد بود

شبیه سبدی حاوی یک شهر جسد بود

برون آمدم از خانه دلم راه بلد بود

مرا برد قدم در قدم آهسته و آهسته

خیابان به خیابان زمین بود و باران

رسیدیم به یک نقطه حساس تر از جان

رسیدیم به یک صحن به دالان

از آن رد شدم و سبز شد آن لحظه به پیش نظرم زردی ایوان

یکی داد زد اینجاست همان حج فقیران زمین، قبله ایران

خدایا چقدر زر چقدر بال کبوتر

و چه بسیار گل بوسه به روی رگه روشن مرمر

عجب صحن عتیقی عجب در سفیدی عجب سبز عقیقی

یکی آمده با مادر و بابا یکی دست به دستان رفیقی

همه عامه مردم یکی تلبیه گو دور و بر قبله هفتم

یکی گرم ادا کردن آن نذر قدیمی

دلش نذری گندم یکی منتظر لفظ علیکم

در آن صحن قدیمی حرم

روبروی پنجره فولاد

 یکی جامعه می خواند

یکی رفت یکی ماند

که ،یک دفعه زنی داد زد آنجا!

و سَر سَر شد و پا پا …

زنی چادر مشکی به سرش بود،

 و دستی به روی پنجره دستی کمرش بود

کنار قد و بالای جوانی که گمانم پسرش بود

فقط خیره به اطراف به آن دور و برش بود …

لبی حرف نمی زد!

ولی از سر و وضعش به یقین بود مشخص که از شهر دگر آمده مشهد

و با ناخن گریه همه ی پلک نگاهش شده رَد رَد،

نگاهش متغیر شده و رفت به سمت سر گنبد و ناگاه صدا زد …

خدایا پسرم…

وای خدایا پسرم ناقص و بیمار و فلج بود

تمام بدنش ناقص و کج بود

گمانم که شفا یافت، و این کارِ همین

حضرت ثامن، همین روح حُجَج بود …

چه آقای کریمی،

خدایا چه طبیبی،

نفرمود برو اهل صلیبی

نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی

و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد

چه آقای نجیبی…

عجب حال و هوایی، عجب صحن و سرایی،

که هر کس به طریقی شده مشغول گدایی

یکی مثل کبوتر پی دانه،

یکی مثل گیاهی، و در این مزرعه دنبال جوانه

یکی داد زد آقا که برای خودتان آمدم اینجا

نه پی دانه و یا این که جوانه …

که مقصود تویی، کعبه و بت خانه بهانه …

و من نیز خلاصه به صدا آمدم و داد زدم ضامن آهو …

ببین آمده ام بهر گدایی

ببین آمده ام تا بدهی بال رهایی

ببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی،

 پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی…

به خوبان مقیم حرمت فلسفی وشیخ بهایی…

شما را به خدا حال مرا این رقمی کن،

وَ اشعار مرا محتشمی کن

زمان می گذرد وای محَرم…

بیا و کرمی کن

کرم کن که مگر زنده بمانم،

دوباره وسط دایره سینه زنان گریه کنان سینه زنان باز بخوانم…

«که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت وَبر گردن من شال عزا مادرم انداخت»

بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان!

بیا ضامن آهوی بیابان،

بیا منتظرم منتظر لحظه باران

بیا چشمه بده چشمه ای از اشک خروشان

همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب است

 همان اشک که با گفته ی تان همقدم ابن شبیب است

 همان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب است

 همان اشک که در روضه هفتاد ودو خورشید غریب است…

 همان اشک صباحا ً وَمَساء

. همان اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آری

همان اشک که در« ناحیه» خواندند شماری

همان اشک که از کثرت آن مهدیتان رانبوَد لیل و نهاری

همان اشک که باشد اثر چوب تَر و لعل تََرَک خورده قاری

همان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت، همین زمزمه محکم وکاری

 « بیا محرم زینب که شده وقت سواری َوبرَناقه من نیست جهازی وعِماری »

مرابال بده تا که در اثنای خیالات

از این معرکۀ عصر مکافات،

روم پای دل عمه سادات…

روم در ملأعام،وَسنگی برسد از لبۀ بام،

همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمد و می گفت خدایا سر بابام…

همان بادیۀ شام،

همانجا که دوباره به زبان آمد و فرمود خود عمه سادات سرانجام

«برادر بدنت کو لباس وکفنت کو به نی خانه گرفتی سرت هست تنت کو»

 خدایاچه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم…

سحر شد! پراز اشک بوَد باز ورق های دعایم…

کجایم؟

نکند کرببلایم؟

که چنین همسفر روضه و مقتل وَ در این حال و هوایم

 ولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم…

خدایا چه قَدَر زود زمان می گذرد من که نفهمیدم وشب هم سپری شد،

شفق رفت وَحالم سحری شد

سرانجام میان دل ما هم خبری شد…

ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم! سفرنامه ما هم سفری شد…

دگر وقت تمام است وَباید بروم زود به خانه ببخشید که از عشق نداریم نشانه…

دو بیت از دو غزل حسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه

یکی اینکه ببخشید که من ساده نوشتم پر ایراد و بهانه

«که هرکس به زبانی صفت وصف توگوید.  بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه… »

و مضمون دگر آن که ببخشید

نمی خواستم این گونه که سربار تو باشم و یا عار تو باشم

و باید که گرفتار تو باشم و معراج من این بس

که چو خار سر دیوار از دور تماشایی گلزار تو باشم

تعداد مشاهده : 2,322 بازدید
نويسنده : HamidReza

روش های موثر برای ترک خودارضایی

انتشار در: 28 فوریه 2014

روش های موثر برای ترک خودارضایی

a693b0a885935da1a42038dc735004ab

ترک خود ارضایی-غریزه جنسی یکی از قویترین غرایز در بشر است، در جامعه ما، بین بلوغ جنسی در دختران و پسران تا سن ازدواج در بسیاری از موارد شاید ۱۰ سال فاصله باشد، چگونگی گذراندن این دوران در افراد مختلف متفاوت است،گاهی غریزه جنسی در فرد بسیار شدید و آزار دهنده است و فرد اقدام به خودارضایی می‌کند و در بعضی موارد نیز این غریزه چندان شدید نیست.

خودارضایی در بلند مدت می تواند صدمات سنگین و حتی در بعضی مواقع جبران ناپذیری به شخص عامل بزند، هر چند بدلیل آنکه سن انجام خودارضایی معمولاً در دوران نوجوانی و جوانی است اکثر مشکلات جسمی و روحی پس از ترک خودارضایی از بین میروند.

انجام عمل خودارضایی هم در ادیان دینی (مخصوصاً اسلام) نهی شده است و هم بر اساس نظر بسیاری از پزشکان انجام خودارضایی صدمات جسمی و روحی به انسان میزند، پس ترک خودارضایی واجب است.

همه پزشکان معتقدند برای ترک هر نوع عادت قبل از هر چیز اراده و تصمیم لازم است و این موضوع را اصلا نباید دست کم گرفت.در زیر به مواردی اشاره میکنیم که عمل به ان میتواند شما را از رفتار پر خطر خودارضایی که جسم و روحتان را می آزارد نجات دهد.

روشهای موثر برای ترک خود ارضایی

سه نکته‌ی مهم مشترک برای تخفیف و درمان میان همه‌ی امراض و عادات وجود دارد:

• در درمان هر بیماری یا ترک هر عادت، مهم‌ترین قسمت عزم و اراده‌ی فرد برای درمان و ترک عادت است.

• عدم یأس و ناامیدی برای ترک و ایمان به علاج آن.

• در نظر گرفتن زمان برای ترک و درمان.

۱ـ نخستین گام برای درمان یا ترک خودارضایی، اعتقاد و ایمان به درمان‏پذیری خودارضایی و دوری از یأس و ناامیدی است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیری دقیق دستورها است. از همه اینها مهم‏تر، اراده و خواست فرد، نقش کلیدی و محوری را ایفا می‏کند. درمان و چاره جویی باید منطبق با خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتی که او نخواهد، می‏توان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد. بنابر این بیمار اگر بخواهد، می‏تواند بر بیماری اش غلبه کند و جمله معروف – خواستن توانستن است- عین حقیقت است.

۲ـ تلاش برای تقویت اراده از گام‏های مهم در ترک خودارضایی است.نگویید اراده از ما سلب شده است! ممکن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولی هیچ گاه از بین نمی‏رود. نشانه اینکه هنوز اراده باقی است، این است که شخص عمل خودارضایی را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمی‏دهد. برای تقویت اراده، راه‏های زیادی پیشنهاد شده که از جمله آنها تلقین به خود است. اراده همچون نهالی است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایی و ثمردهی برسد. ویکتور پوشه – روان شناسِ فرانسوی – می‏گوید: افراد مبتلا به خودارضایی، هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: «من به خوبی قادرم این اعتیاد را از خود دور کنم، من قادرم». تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد. پل ژاگو بر آن است که: تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است.

ـ برای ترک خودارضایی بهتر است ورزش کنید.معروف است که ورزشکاران نسبت به مسائل جنسی کم علاقه هستند چون ورزشکاران مقدار فراوانی از انرژی های فکری و بدنی خود را به ورزش اختصاص می دهند به همین دلیل برای جلو گیری از تحرکات جنسی برنامه ورزشی بسیار مهم است . افراد معتاد به خودارضایی معمولا آدمهای منزوی و کم تحرک و گوشه گیری هستند که همین عوامل تحرک جنسی را در آنها تشدید می کنند که راه مبارزه با آن ورزش است .

۱٫ نخستین گام برای درمان استمناء، اعتقاد و ایمان به درمان‏پذیری آن و دوری از یأس و ناامیدی است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیری دقیق دستورها است. از همه اینها مهم‏تر، اراده و خواست فرد، نقش کلیدی و محوری را ایفا می‏کند. درمان و چاره جویی باید منطبق با خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتی که او نخواهد، می‏توان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد.بنابر این بیمار اگر بخواهد، می‏تواند بر بیماری اش غلبه کند و جمله معروف – خواستن توانستن است- عین حقیقت است.

۲٫ تلاش برای تقویت اراده از گام‏های مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است! ممکن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولی هیچ گاه از بین نمی‏رود. نشانه اینکه هنوز اراده باقی است، این است که شخص این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمی‏دهد. برای تقویت اراده، راه‏های زیادی پیشنهاد شده که از جمله آنها تلقین به خود است. اراده همچون نهالی است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایی و ثمردهی برسد.ویکتور پوشه – روان شناسِ فرانسوی – می‏گوید: افراد مبتلا به استمناء، هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: «من به خوبی قادرم این اعتیاد را از خود دور کنم، من قادرم». تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد.پل ژاگو بر آن است که: تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است.

۳٫ سعی شود شکم به هنگام خواب، بیش از حد معمول پر نباشد.

۴٫ از پوشیدن لباس‏های تنگ و چسبان اجتناب گردد.

۵٫ از نگاه کردن به مناظر، فیلم‏ها و تصاویر تحریک کننده، خودداری شود

۶٫ از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسی و حتی شوخی‏های تحریک‏کننده و فکر کردن در این امور، دوری شود.

۷٫ از خوردن مواد غذایی محرک، مانند خرما، پیاز، مرچ، تخم‏مرغ، گوشت سرخی، و غذاهای چرب – اجتناب و به میزان ضرورت اکتفا شود.

۸٫ قبل از خواب مثانه تخلیه شود.

۹٫ از نوشیدن افراط گونه آب و مایعات پرهیز شود.

۱۰٫ از دست ‏ورزی با اندام جنسی، باید اجتناب نمود و در هیچ شرایطی، نباید دست‏ ورزی کرد

۱۱٫ هرگز نباید به رو خوابید.

۱۲٫ به منظور تخلیه انرژی – زاید بدن، به طور منظم و زیاد باید ورزش کرد.

۱۳٫ برای اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، عبادت و … پر کند.

۱۴٫ سعی کنید کمتر در مکانی خلوت و تنها و دور از نظر دیگران باشید. هرگاه مورد هجوم افکار جنسی واقع شدید، باید بلافاصله از مکان خلوت و دور از نظر دیگران خارج شود و خود را به کاری سرگرم کند. در این زمینه گفت و گو با دوستان، مشارکت در برنامه های جمعی بسیار مفید است. تلقین به شخص کمک می‌کند تا اراده‌ی خود را تقویت کند و به خود بگوید که می‌تواند استمنا را کنار بگذارد.

۱۵٫ منحرف کردن فکر بسوی دیگری در صورتی که تحریکی برای استمناء اتفاق افتاد.

۱۶٫ دوری از خیال‌پردازی و سرگرم بودن به کارهای مفید مانند مطالعه، ورزش و …

۱۷٫ تنهایی، کلید اقدام به استمنا است. لزا تنها نمانید.

۱۸٫ هر وقت به فکر این کار افتادید به خود بگوئید که آلان خدا من را می بیند.

۱۹٫ هر وقت به فکر این کار افتادید به خود بگوئید که می خواهید در مقابل چه کسی گناه کنید

۲۰٫ هر کاری که شما را به فکر این کار بیندازد آن کار را سریع ترک کنید.

۲۱٫ هر صحنه ای که شما را تحریک می کند آن صحنه را ترک کنید.

۲۲٫ به خدا توکل کنید.

۲۳٫ قاطعانه برای ترک این عمل تصمیم بگیرید. (اگر قبلاً نیز تصمیم به ترک خودارضایی گرفته باشید اما موفق نشده باشید، اراده شما تا حدی ضعیف شده است. در این صورت باید به خود تلقین کنید که اراده قوی ای دارید. برای این کار موفقیت های خود در زندگی را در ذهن مرور کنید و مرتب به خود بگویید که من بسیار پر اراده هستم و تصمیم به هر کاری که بگیرم، آن کار را انجام خواهم داد)

۲۴٫ از رفت و آمد با کسانی که شما را مستقیم و غیر مستقیم به خودارضایی دعوت می کنند، دوری کنید و رابطه خود را با این گونه دوستان قطع کنید.

۲۵٫ از صحبت کردن در مورد مسایل شهوت انگیز دوری کنید.

۲۶٫ از بودن در مکان های تنها خودداری کنید و وقتی به حمام و دستشویی می روید، در را قفل نکنید. بعد از شستشو حمام را سریع ترک کنید.

۲۷٫ از نگاه کردن به بدن عریان خود نیز اجتناب کنید

۲۸٫ سعی کنید تماس بدنی با دیگران و لو در شوخیهای دستی پرهیز کنید.

۲۹٫ روزه گرفتن دو روز در هفته برای کم کردن حس شهوت جویی شما بسیار مفید است. اگر قادر به روزه گرفتن نیستید، غذای خود را به حداقل برسانید و وعده غذایی ظهر را نخورید. سعی کنید به هنگام خواب شکم شما بیش از حد معمول پر نباشد.

۳۰٫ شبها قبل از خواب مطالعه کنید و با لباس کامل بخوابید و بعد از بیدار شدن سریع رختخواب را ترک نمایید. همچنین هرگز به رو نخوابید.

۳۱٫ سعی کنید دائما وضو داشته باشید.

۳۲٫ از ذکر خدا ولو در دل غافل نشوید.

۳۳٫ شبها تنها نخوابید و یا در جایی بخوابید که فرصت انجام این عمل نباشد.

۳۴٫ بیاد داشته باشید که تصمیم دارید این عمل را ترک کنید.

۳۵٫ بعد از تصمیم حتی یک بار هم سراغ این عمل نروید زیرا اراده شما را سست خواهد کرد.

۳۶٫ یاد مرگ انسان ساز است .

۳۷٫ پشیمانی بعد از عمل را بیاد داشته باش.

۳۸٫ این احتمال را بده که دیگر زنده نمانی و بدون توبه در پیشگاه خدا حاضر شوی.

۳۹٫ مضرات این عمل را بیاد داشته باش.

۴۰٫ این را بدان که بخاطر لذت چند لحظه ای از رحمت خدا دور می شوی.

تعداد مشاهده : 3,175 بازدید
نويسنده : HamidReza

ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال!!

انتشار در: 04 فوریه 2014

ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال!!

 آقای من امشب غزل تغییر کرده

شعرم فضای تازه ای تصویر کرده

 شعرم همیشه گفتن «آقابیا» بود

ذکر قنوتم خواندن «آقا بیا» بود

 امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست

بین تمام قال ها آوای تو نیست

 دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست

اصلا نیاز هیچ کس صاحب زمان نیست

 زنها گرفتار اصول خاله بازی

مردان پی راهی برای پول سازی

 در اولویت کسب و کار است و تجارت

حالا اگر فرصت زیاد آمد، عبادت

 روزی هزار و خورده ای دعوا سرِ پول

اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول

 این سینما هم که طرفدارش زیاد است

بیچاره مأمور بلیط کارش زیاد است

 یا “مش ماشالا” یا “وفا” یا “کیفر” و “آل”

این تازه بحث سینما، منهای فوتبال

 هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر

یک جمعه­ ی حساس و شهرآورد دیگر

 کنسرت موسیقی پاپ و رپ، کلاسیک

میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک

 جشن تولد، سیسمونی، عقد و عروسی

آهنگ تازه، تیپ نو، موی تیفوسی!

 شیطان ملعون لشکری کرده مهیّا

ذهن من و امثال من درگیر اینها

 حالا تو اصلا جای من، با این مشقت

وقت دعای ندبه می ماند برایت؟!

 جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم

خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم!

 ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال!

ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال

 مارا هوای نفسمان بیچاره کرده

با هر گناهی بینمان افتاده پرده

 عیسی نفس! جانی بده این مرده ها را

لطفی کن و دستی بکش روی دل ما

 آقای من بیدارمان کن این چه حالیست؟

ولله در افکارمان جای تو خالی است!

 مردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم!

از تو جدا ماندیم و آخر گول خوردیم

 آقا ببخشم جان تو! جان عمویت!

شرمنده از روی توام، قربان رویت

 پایان شعرم را عوض کردم دوباره

از شعرهای قبلی ام خواندم دوباره

 «دق کردم از بس گریه کردم کی میایی؟»

امّید وارم جمعه­ ی دیگر بیایی!

تعداد مشاهده : 1,644 بازدید
نويسنده : HamidReza

دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت (ره)

انتشار در: 27 ژانویه 2014

دیدار دانشجوی مشروب خور با آیت الله بهجت (ره)

bahjat

دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،یعنی اهل خیلی کارها هم بود،تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….

از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…

وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:””حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!””خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم،اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: «حمید..حمید…حاج آقا باشماست»

نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:

ـ یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…

تعداد مشاهده : 1,810 بازدید
نويسنده : HamidReza

خبری بود …

انتشار در: 07 اکتبر 2013

خبری بود …

Zihajeh

ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﻻ‌ ﺧﺒﺮ ﺁﻣﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﺧﺪﺍ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﮔﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﺟﺸﻦ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﻟﺒﺮ ﻭ ﺩﻟﺪﺍﺭ
ﺑﺎﺭﯾﺪ ﺯﺷﻮﻕ ﺁﻧﮑﻪ ﺯﺍﻫﻞ ﻧﻈﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﻋﺮﺵ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﯾﻨﺪ
ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻭ ﻋﺮﻭﺱ ﻫﻢ ﺯﻣﻠﮏ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺝ ﻓﻘﻂ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ
ﻫﺮﭼﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﺋﯿﺸﺎﻥ ﻣﺨﺘﺼﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺯﻫﺮﺍ ﻓﻘﻂ ﻫﻢ ﮐﻔﻮ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ
)ﺳﺮﺗﺎﻗﺪﻣﺶ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﯼ ﺍﺯ ﻋﯿﺐ ﺑﺮﯼ ﺑﻮﺩ(
ﺑﺎﻻ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻧﺲ ﻭ ﻣﻠﮏ ﻭ ﺣﻮﺭﯾﻪ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ
ﺍﺻﻼ‌ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﭘﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﺯﻓﺎﻑ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺷﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﮐﺒﻮﺗﺮ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺧﺪﺍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺍﺑﺘﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﺎﺗﻢ ؟
ﮐﻮﺭﯼ ﻋﺪﻭ ﻣﺎﺣﺼﻠﺶ ﺩﻭ ﭘﺴﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻝ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺣﺴﯿﻦ ، ﺑﻌﺪ ﺯﻧﺴﻠﺶ
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺎﺝ ﺳﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﺑﻮﺩ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﮕﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﭙﺮﯼ ﺑﻮﺩ!
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﻋﻠﯽ ﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺩﺭﺩ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﻩ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻏﻢ ﻫﺎ ﮔﺬﺭﯼ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺧﻮﺵ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺳﺮ ﺷﺪ
ﺩﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﺍﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﯾﺎﻭﺭ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﯼ ﺣﯿﺪﺭ
ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻤﺴﻔﺮﯼ ﺑﻮﺩ
ﯾﺎﺳﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮ

تعداد مشاهده : 1,808 بازدید
نويسنده : HamidReza

نگاهى دیگر به تحریفات عاشورا

انتشار در: 18 ژوئن 2013

نگاهى دیگر به تحریفات عاشورا

محمدرضا طاهرى

نگاهى دیگر به تحریفات عاشورا

نگاهى دیگر به تحریفات عاشورا

مراسم سوگوارى حضرت سیدالشهدا(ع) از دیرباز نقشى اساسى و غیر قابل انکار به فرهنگ جامعه شیعى داشته و مؤلفه‌هاى بزرگى از هویت مذهبى شیعیان ایران و جهان را شکل داده است.
متأسفانه در طول سالهاى اخیر ـ و شاید به دلیل بی‌توجهى و کم‌کارى هنرمندان و شاعران طراز اول شیعه ـ شاهد برخى از انحرافات و عدول از اهداف راستین این نهضت بزرگ، به‌ویژه در امر مداحى و سینه‌زنى بوده‌ایم. مقاله حاضر به صورت اجمالى به نقد و بررسى برخى از این موارد پرداخته است.
امام علی(ع) در یکى از سخنان خود خطاب به کمیل می‌فرماید: «هیچ حرکتى نیست که انجام دهى مگر آنکه براى آن محتاج به معرفت و شناخت هستى (تحفه العقول ص ۱۷) این امر دلیل روشنى دارد، رسول اکرم(ص) در این باره چنین فرموده است: «کسى که کار انجام می‌دهد و در آن آگاهى و شناخت لازم را ندارد، آنچه را که خراب می‌کند، بیش از آن چیزى است که اصلاح می‌نماید.» این دستور دینى که غالباً در زندگى روزمره و در امور جزیى به کار گرفته می‌شود، گاه در مسائل بسیار مهم به دست فراموشى سپرده می‌شود از نمونه‌هاى برجسته آن که در اینجا مورد بررسى قرار می‌گیرد، عزادارى براى امام حسین(ع) است. برگزارکنندگان مراسم عزادارى براى سیدالشهدا(ع) بایستى شناخت و معرفت کامل نسبت به این امام همام و نهضت عاشورایى آن حضرت داشته باشند اما فقدان این شناخت موجب شده تا بسیارى از مجالس سوگوارى امروزى هر چه که پرشورتر می‌شود، از هدف خود دورتر شود همچنان که امام صادق(ع) فرموده «کسى که عملى را بدون بصیرت و آگاهى انجام دهد، مانند رهروى است که راه را اشتباه پیموده است. لذا هر چه تندتر رود، از مقصود دورتر می‌شود. (اصول کافی، ج ۱، ص ۵۴) اثبات این ادعا چندان دشوار نیست. اشعار و نوحه‌هایى که امروزه در مجالس عزادارى امام حسین(ع) خوانده می‌شود، دلیل روشنى بر صدق دعوى ماست. در ابتدا ویژگیهاى مشترک این اشعار را به اختصار بیان نموده و سپس به بررسى آنها می‌پردازیم.

چشمان یار
همه چیز از چشمان یار آغاز شود. برجسته‌ترین ویژگى رهبر نهضت عاشورا و علمدارش از نظر شاعران و مداحان امروزى چشمان سیاه، ابروان کمان و قامت رعنایشان است، به طورى که کمتر نوحه یا شعرى را می‌بینید که بر این ویژگیها تأکید نکرده باشد:

سیاهه چشات جزیره دله ** هر کى از نسل توه چه خوشگله ** از نگاه تو محبت می‌باره ** مردى از مردونگیت کم می‌آره ** اسیر شده به تار موى تو دل خرابم ** شبا تو دامن خیال صحن تو می‌خوابم
***
همه هستیمو مدیون چشاتم می‌دونی ** از همون روز ازل مست نگاتم می‌دونی

***
کار چشماش دلبریه ** قد و بالاى قشنگش عجب محشریه

***
اونى که چشماش قشنگه ** یک تنه با صد تا لشگر ** مثل مرتضى می‌جنگه ** اونا که یوسفو دیدند ** همه دستا رو بریدند ** اگه عباسو می‌دیدند ** سراشون همه بریدند

***
با اینکه من خوب می‌دونم آدمى بی‌اصل و نسبم ** بده اجازه‌اى خدا عشقمو نقاشى کنم ** خوب می‌شه قلب عاشقم یک طرح خوشگل می‌زنم ** نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل می‌زنم ** به روى صفحه می‌کشم پیشونى بلند‌شو ** ابروهاى کمونی‌شو صورت آسمونی‌شو ** تا که به چشماش می‌رسم کشیدنش چه مشکله ** آخه چشاى یار من سیاهه خیلى خوشگله

حدیث کربلا یا حدیث نفس
نکته مهم دیگر این اشعار نفسانیت غالب بر آن است. ظاهراً شاعران و مداحان امروزى آن‌چنان غرق تماشاى چشم و سیماى یار شده‌اند که فراموش کرده‌اند براى امام حسین(ع) و حماسه کربلا شعر می‌سرایند و نوحه می‌خوانند. شما بایستى در مجلس عزادارى براى سیدالشهدا(ع) به درد دلهاى یک عاشق دل‌خسته گوش کنید، براى او سینه بزنید و اشک بریزید. روشن نیست که ما باید بر مصائب حسین(ع) بگرییم یا حسین(ع) بر مصائب ما؟

دوستش دارم چی‌کار کنم ** چی‌کار با عشق یار کنم ** گفته می‌خوام با یک نگاه ** عقلتو تار و مار کنم ** صید دو چشمونش شدم ** کى می‌تونم فرار کنم ** دوستت دارم چی‌کار کنم ** خودت بگو چی‌کار کنم ** کربلا رو از تو می‌خوام ** خودت بگو چی‌کار کنم ** چون به یه چشم به هم زدن ** قربون چشم یار کنم ** دوسش دارم چیکار کنم ** چی‌کار با عشق یار کنم ** خدا حسینو دوست دارم ** خودت بگو چی‌کار کنم
***
ایهاالناس، ایهاالناس ** شده‌ام شیداى عباس ** دل خاطرخواه من شد ** عاقبت رسواى عباس ** می‌برد دل از هر دو عالم ** نرگس شهلاى عباس

***
بعضى وقتا که دلم حال و هواتو می‌کنه ** تو دلم زمزمه کرب و بلاتو می‌کنه ** به دلم می‌گم برو سنگ صبور سینه‌باش ** که گذرنامه‌تو مولا خودش امضا می‌کنه ** دلامون هوایى کرب و بلا چی‌کار کنیم ** غم ما جدایى کرب و بلا چی‌کار کنیم

***
آخر یه روز حاجتمو ازت می‌گیرم ** می‌آم تو بین‌الحرمین برات می‌میرم ** مجنونم و خوب می‌دونن لیلى پرستم ** میون همه دلبرا پاى تو هستم

***
ز هجر کربلات آقا دیگه دارم دق می‌کننم ** اگه بذارى من بیام دلمو عاشق می‌کنم ** نبینم کربلا تو من می‌میرم ** حالا که دست روزگار به صورتم سیلى زده ** جواب زشتى منو آقا تو با بدى نده ** از هجر کربلاى تو موهام داره سفید می‌شه ** دلم داره از اومدن خسته و ناامید می‌شه

***

حسینیه یا خانقاه
یکى دیگر از ویژگیهاى مهم و مشترک این اشعار تأکید بر دیوانگى و جنون است. عقل‌گریزى از شیوه‌هاى کهن فرار از بار سنگین مسئولیت است، مسئولیتى که از آگاهى و معرفت نسبت به امام(ع) و نهضت عاشورایى او سرچشمه می‌گیرد. نمایش دیوانگى که گاه با نوعى رقص پا و حرکات سر به طرفین نیز همراه است، از خصائص تشیع صفوى و خانقاهى است. البته این دیوانگان هنوز در مراتب پایین دیوانگى قرار دارند و بر خلاف ادعایشان، جنونشان چندان دیدنى نیست. مراتب بالاتر دیوانگى را می‌توان در دراویش کردستان مشاهده نمود:

اگه دیوونه ندیده‌ای ** به ما می‌گن دیوونه ** اگه دیوونه شنیده‌ای ** به ما می‌گن دیوونه ** منم یه روز عاقل بودم ** عشق تو مجنونم کرد ** ز شهر عقل و عاقلا ** یکباره بیرونم کرد
***
سفر عشقو شروع کن دلتو بزن به دریا ** بیا یک عده مجنون بشیم آواره شهرها

***
دیوونه چى می‌گه ** شده‌ام دیوانه ** چى می‌گه دیوونه ** خدا شده دیوانه زهرا ** دل شده شیدایی ** نمی‌رود جایی ** از در میخانه زهرا

مکتب حسینى یا میکده حسینی
مدرسه و مکتب حسینى که درس‌آموز جهاد و شهادت و ایثار و ظلم‌ستیزى است، در این اشعار به میخانه و میکده بدل می‌شود. این‌گونه اشعار ظاهراً از تعابیر عرفانى برخى شعرا از حماسه کربلا، به‌ویژه «عمان سامانی» تقلید شده است. اما روشن است که تعبیر عرفانى از یک حماسه با عرفان‌زدگى کاملاً متفاوت است. تعابیر عرفانى تعابیرى استعاری، غامض، شخصى و نیازمند تفسیر هستند. اگر این تعابیر را وارد حوزه عمومى کنند و با آن سینه بزنند، به عرفان‌زدگى تبدیل می‌شود. در تاریخ ایران عرفان‌زدگى گرایش منفعلانه‌اى در برابر بی‌عدالتیهاى موجود بوده و در کنار جنون راه گریز مناسبى از مسئولیت و درد آگاهى بوده است.

دوباره خادما در میکده را وا می‌کنن ** براى روضه حسین خیمه‌اى برپا می‌کنن ** دیواراى میکده رو بیرق و پرچم می‌زنن ** فرشته‌ها تو این عزا حلقه ماتم می‌زنن
***
تو بذار که من بمونم سگ میخونه‌ات همیشه ** دیگه دنیا رو نمی‌خوام کنج میخونه‌ات رو عشقه

***
دیوونه حسینم و دیوونه حسینم ** خراب و مست گوشه میخونه حسینم

***
بیا اى که خمار عشقى بر در میخانه ابالفضل ** که شوى مست مست ساغر میخانه ابالفضل

امام، شاه یا ارباب
عدم شناخت لازم نسبت به مقام امامت و ولایت موجب شده تا شاعران براى ستایش امام(ع) او را شاه یا ارباب خطاب کنند و ادبیات را به کار گیرند که درخور دربار شاهان و سلاطین جور است. مثلاً شاعر یا مداح خود را سگ‌ِ امام(ع) و خاندانش بخواند. این‌گونه عبارات فقط در دربار شاهان ظالم پاداش دارد و در بارگاه امامان معصوم(ع) چیزى جز خوارى و مذل‍ّت نفس نیست:

بگذار آدمیان طعنه ز ؟؟؟ گویم ** هر که خود را سگ کوى تو ؟؟؟ آدم است ** هر کى می‌خواد هر چى بگه ** من سگ کوى زینبم ** بهشت جاودان ز تو ** کران و بیکران ز تو ** سلطنت جهان ز تو ** من سگ کوى زینبم
***
تمام حرف دلم خلاصه در یک کلام ** که من سگ زینب و حسینم والسلام

ملاحظه می‌شود که ویژگى مشترک همه این اشعار، زمینه‌زدایى از نهضت عاشوراست که با توسل به نوعى احساس‌گرایى و با چاشنى عشق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. چرا باید مدرسه و مکتب حسینى را به میکده و خانقاه بدل سازیم؟ آیا به گفته شریعتی، ما از خون حسین(ع) ماده تخدیرى ساخته‌ایم؟ چرا از ویژگیهاى برجسته امام حسین(ع) چون آزادگی، ظلم‌ستیزى و عدالتخواهى صرف ‌نظر می‌کنیم و فقط چشم و ابروى او را می‌بینیم؟ چرا رابطه امام و امت را به ارتباطى صرفاً عاطفى و احساسى که سطحی‌ترین ارتباط است، فرو می‌کاهیم؟ چرا امام حسین(ع) را ارباب خطاب می‌کنیم؟ آیا مفهوم ارباب از مفهوم امام جایگاه و مقام سیدالشهدا(ع) را بهتر بیان می‌کند؟
امام حسین(ع) به عاشق و خاطرخواه و بنده و نوکر و دیوانه و مجنون و مست و خمار و سگ و کفتر نیازى ندارد. امام(ع) یاری‌کننده و فریادرس می‌طلبد. فریادى که در شور و غوغاى چنین مجالسى شنیده نمی‌شود و بی‌پاسخ می‌ماند.
مجالسى که باید آزادگى و شهادت و ظلم‌ستیزى امام(ع) را مجسم سازد، تصویرگر لب لعل و نرگس شهلا و ابروان کمال یار است. مجالسى که باید ظلم بنی‌امیه بر حسین(ع) و خاندانش را بازگو کند، نمایشگر حاجات و آمال و آرزوهاى شاعرو نوحه‌خوان است:
وقتى چشام روى هم بسته می‌شه ** وقتى دلم از زمونه خسته می‌شه ** چشمامو دریا می‌کنم ** عقده‌هامو وا می‌کنم ** یاد قدیما می‌کنم، یادش به‌خیر ** با بچه‌هاى کوچه‌مون ** با چادراى مادرامون گوشه یک پیاده‌رو ** یاد محرم کرده بودیم تکیه علم کرده بودیم ** همه پیرن مشکى به تن سینه و زنجیر می‌زنن ** یک قلب کوچیک تو سینه مست و خریدار حسین
***
عشق و عاشقی‌اى که مفهوم کلیشه‌اى بسیارى از اشعار عاشورایى امروزى است، یک عشق حقیقى نیست؛ بلکه نوعى عشق تین‌ایجرى و بازارى است که همراه با نوعى رقص پا و آهنگ پاپ اجرا می‌شود، این‌گونه اشعار با اندکى تغییر اشعار خوبى براى یک خواننده لس‌آنجلسى خواهد بود. همچنان که آنها را هم در عزا و هم در مولودی‌خوانى می‌خوانند. در واقع هیچ تفاوتى در عزادارى و مولودی‌خوانى دیده نمی‌شود، جز اینکه در یکى سینه می‌زنند و در دیگرى دست. این به معناى غلبه صورت بر معناست که از آن جمله کاهش رغبت نسبت به سخنرانى در برابر نوحه‌سرایى و سینه‌زنى است. اکنون مجالس عزادارى نه با سخنران که با مداح آن شناخته می‌شود. جوانان به‌ویژه به مجالسى رغبت دارند که مداح محبوبشان اجراى برنامه دارد. اجراى برنامه مفهوم دقیقى است. مداحان امروزى غالباً بر روى سن رفته و با حرکات مختلفى که از خود نشان می‌دهند، به اجراى مداحى می‌پردازند. ظاهراً مدل لباس و ریش برخى مداحان نیز به صورت مد درآمده است. بدین‌سان فرایند زمینه‌زدایى از نهضت عاشورا به تکامل می‌رسد. پس از تبدیل مکتب حسینى به دربار و میکده و خانقاه، حال باید افتتاح بازار حسینى را اعلام کنیم. شما می‌توانید به این بازار بروید و از جدیدترین کاستها و از مدلهاى جدید لباس و ریش و تسبیح آگاه شوید. بی‌شک ظهور مداح دی‌جی‌ها به رونق این بازار خواهد افزود.

امام حسین(ع) در کربلا شهید شد و ما امروز نهضت او را مثله می‌کنیم. نهضت عاشورا در مجالس امروزى از اول محرم آغاز می‌شود و هم محرم با شام غریبان به پایان می‌رسد. نه پیشینه‌اى دارد و نه پیامدی. آیا امام حسین(ع) خود، خاندان و فرزندانش را به قتلگاه آورد تا ما فقط اشک بریزیم و از چشم و ابروى او سخن بگوییم و بهترین خواستهمان این باشد که در بین‌الحرمین آن‌قدر سینه بزنیم تا بمیریم؟
آخر یه روز حاجتمو ازت می‌گیرم ** میام تو بین‌الحرمین برات می‌میرم
هر زمانى که حادثه مسجد ارگ اتفاق می‌افتد، نوحه سر دهیم که:
دیدى آخر حاجتمو ازت گرفتم ** میون خیمه غمش آتش گرفتم

امام حسین(ع) در وصیت‌نامه خود هدف قیام را اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منکر اعلام کردند؛ اما ما هنوز معناى امر به معروف و نهى از منکر را نمی‌دانیم. سیدالشهدا(ع) حدود ده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند؛ اما چرا فقط هفتاد و دو نفر نداى او را لبیک گفتند. بی‌تردید شیعیان زیادى بودند که آن حضرت را دوست می‌داشتند؛ اما تنها دوست داشتن کافى نبود. عبدالله بن عمر نیز بر حسین(ع) گریست؛ اما به یارى او برنخاست. امام حسین(ع) دو سال (و یا یک سال) قبل از مرگ معاویه خطبه مهمى را براى خواص در منا بیان می‌کند که اگر در آن زمان مردم به امام زمان خود معرفت می‌داشتند، هیچ‌گاه لازم نمی‌شد تا حسین(ع) خون دهد که امت به خواب رفته او بیدار شود. امام(ع) در این خطبه خواص شیعیان خود را مورد خطاب قرار می‌دهد و امروزه نیز خواص جامعه ما و از جمله شاعران و مداحان نهضت عاشورا مشمول این خطاب هستند. امام(ع) خواص را این‌گونه مورد عتاب قرار می‌دهد که «به حق ائمه بی‌اعتنایى کردید، حق ناتوانان را تباه ساختید؛ ولى آنچه را که حق خود می‌پنداشتید، طلبکار شدید. نه مالى هزینه کردید و نه جانى را براى آفریدگار آن به مخاطره افکندید و نه به خاطر خدا با گروهى از مردم از در دشمنى درآمدید. شما از خداوند طمع بهشت او، هم‌جوارى رسولانش و امان از عذابش را دارید؟! می‌بینید که پیمانهاى الهى نقض گردیده و هراسناک نمی‌شوید؛ ولى از براى پیمانهاى پدرانتان می‌هراسید. حال آنکه پیمان رسول خدا(ص) شکسته شده و نابینایان و گنگان و زمین‌گیران رها شدند. نه دل می‌سوزانید و نه درخور جایگاهتان رفتار می‌کنید و نه آنکه را چنین می‌کند، یارى می‌رسانید. بلکه با چرب‌زبانى و سازشکارى نزد ستمگران خود را آسوده می‌سازید. اینها همه چیزهایى است که خداوند شما را به بازداشتن او و بازایستادن از آن فرمان می‌دهد و شما از آن غافلید.»
سخنان امام(ع) به خوبى وضعیت جامعه اسلامى را در عهد آن حضرت(ع) بیان می‌کند. هنگامى که خواص جامعه نسبت به بی‌عدالتیها و مفاسد جامعه سکوت اختیار کنند و درخور جایگاهشان رفتار نکنند و به امام زمان خود معرفت و شناخت نداشته باشند و لذا حق آنان را ادا ننمایند، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد. حفظ دین، اصلاح جامعه اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر اهداف قیام عاشورا بودند. این اهداف بایستى در اشعار و نوحه‌هاى عاشورایى حضور داشته باشند. از سوى دیگر نهضت عاشورا الهام‌بخش آزادگى و شهادت و ظلم‌ستیزى است. همچنان که نهضت عاشورا از اول محرم آغاز نمی‌شود در دهم محرم نیز پایان نمی‌یابد. مکتب حسینى ثمرات زیادى داشته است، انقلاب اسلامى خود از ثمرات این نهضت است و شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس درس‌آموزان این مکتب هستند. چگونه است که براى حادثه‌اى چون حادثه مسجد ارگ به سرعت نوحه ساخته می‌شود و در مجالس عزادارى خوانده می‌شود، اما بزرگ‌ترین انقلاب قرن و هشت سال حماسه حسینى هیچ حضورى در اشعار و نوحه‌هاى عاشورایى ندارد. در پایان اشعار و نوحه‌هایى نسبتاً مناسب که می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد، ذکر می‌شود تا مجالس عزادارى ما همچنان که به نام حسین(ع) است، در خدمت اهداف و آرمانهاى نهضت عاشورا نیز باشد:
شمشیر کجم راست کند قامت دین را ** تطهیر کند خون دلم دین مبین را ** طاغوت بیالوده زمین را ز فسادش ** از جور و ستم پاک کنم روى زمین را ** هرگز ننهم دست، من از قبضه شمشیر ** چون برگ بریزم به زمین دشمن دین را ** غوغا شود امروز در این عرصه پیکار ** پایین کشم از تخت ریاکار لعین را ** از نسل على هستم و هرگز نهراسم ** خشنود نمایم ز خود آن عرش‌نشین را
***
گر حسین بن على شش ماهه قربان می‌کند ** کاخ بیداد و ستم از ریشه ویران می‌کند ** از قیام کربلا می‌کند محشر به پا ** اى اهل ایمان این است فرمان ** بایست جنگید با ظلم و طغیان ** گرچه عباس دلاور در نبرد کربلا ** می‌شود در راه قرآن دستش از پیکر جدا ** از قیام کربلا می‌کند محشر به پا ** اى اهل ایمان این است زمان ** بایست جنگید با ظلم و طغیان

***
امروز که روز‌ِ آقایى عشق است ** عزت مدینه، ذلت دمشق است ** این قیامت کبرى ست ** یا قیام عاشوراست ** اى حسین عطشان ** آفتاب دین را به خضوع است ** بدترین غروب و بهترین طلوع است ** بشکفتن ارزشهات ** روز محو لغزشهاست ** از جوشش خونها، پر زند شفاعت ** در خانه دلها، در زند شفاعت ** تا که را شود شامل ** همچو حر دریا دل ** اى حسین عطشان ** در خون شهیدان، انفجار نور است ** گرچه نقش آنان، پایان ستور است ** سینه‌هاى بشکسته ** ره به دشمنان بسته ** اى حسین عطشان ** اسلام یزیدى محکوم زوال است ** آیین حسینی، معراج کمال است ** طفل بی‌گناه او ** بهترین گواه او ** این حسین عطشان

***
اى اسیر داغ تو تا ابد جانها ** اى به نامت سرفراز، نسل انسانها ** اى شهید کربلا کشته راه خدا یا حسین یا حسین ** چون تو، کس قربان نشد در ره داور ** کرده ایثار خدا اصغر و اکبر ** شد تن خونین تو عزت و آیین تو ** تو سرت بر نیزه‌ها مشعل ایمان ** در اسارت مانده‌اند عترت قرآن ** شد سرت آیات نور گه به نی، گاهى تنور ** یا حسین آزادگان دل به تو بستند ** رهروان راه حق بر تو پیوستند ** نهضت حق راه تو عقش را درگاه تو ** خط نسل انقلاب، امتداد توست ** شیعه آرى زنده است تا به یاد توست ** اى عزیز فاطمه رهنماى ما همه

منبع: مجله سوره شماره۱۶

تعداد مشاهده : 1,806 بازدید
نويسنده : HamidReza

کسی که یاری مثل تو داره، بیاره

انتشار در: 18 ژوئن 2013

کسی که یاری مثل تو داره، بیاره

باید توبه کنیم!
قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر! حضرت علی اکبر مادری بنام لیلا داشته اند ولی «یک مورخ» هم نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم! روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر، حتی در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود و البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را شنیدم که علی اکبر به میدان رفت، حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برود در فلان خیمه خلوت، آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید(!) خداوند این فرزند را سالم برگرداند! اولا لیلایی در کربلا نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین(ع) نیست. منطق حسین(ع) در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. بجز برای علی اکبر »فاستاذن اباه فاذن له« یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید: خیز ای بابا از این صحرا رویم/ نک بسوی خیمه لیلا رویم…

اگر سید الشهدا علیه السلام بیاید و ببیند ــ البته در عالم معنا که می بیند ــ اگر در عالم ظاهر هم بیاید می بیند ما برای او اصحاب و یارانی ذکر کرده ایم که اصلا او یک چنین اصحاب و یارانی نداشته است. مثلا در کتاب محرق القلوب که نویسنده اش هم یک عالم و فقیه بزرگی است، ولی از این موضوعات اطلاع نداشته، نوشته شده که یکی از اصحابی که در روز عاشورا از زیر زمین جوشید(!) هاشم مرقال بود. درحالی که یک نیزه هجده ذرعی(!) هم دستش بود، آخر یک کسی هم گفته بود سنان بن انس که بنا به قول بعضی ها سر امام حسین را برید، یک نیزه ای داشت که شصت ذرع بود. گفتند نیزه شصت ذرعی که نمی شود! گفت خدا برایش از بهشت فرستاده بود!! اینجا هم در کتاب محرق القلوب نوشته که هاشم بن عتبه مرقابل با نیزه هجده ذرعی پیدا شد. درحالی که این هاشم بن عتبه از اصحاب حضرت امیر بوده و در بیست سال پیش از عاشورا هم کشته شده بود! ما برای امام حسین یارانی ذکر می کنیم که نداشته است. و یا زعفر جنی جزو یاران امام حسین است. یا اینکه نوشته اند که امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هفتاد ساعت بوده است! همینطور درباره حضرت ابوالفضل گفته اند که بیست و پنج هزار نفر را کشت که من حساب کردم اگر در هر ثانیه یک نفر کشته شود، شش ساعت و پنجاه و چند دقیقه و چند ثانیه وقت می خواهد. باید باور کنیم که اگر کسی بخواهد امروز بگرید، اگر کسی بخواهد امروز ذکر مصیبت کند، باید بر مصائب جدیده(!) اباعبدالله بگرید، بر این دروغ هایی که به ابا عبدالله علیه اسلام نسبت داده می شود گریه کند.
چند سال پیش در اصفهان روضه خوانی این روضه را خواند و بقدری مردم را گریاند که حد نداشت!! داستان پیرزنی را نقل می کرد که در زمان متوکل می خواست به زیارت امام حسین برود و آن وقت جلوگیری می کردند و دستها را می بریدند تا اینکه قضیه را به آنجا رساند که این زن را بردند و در دریا انداختند. در همان حال این زن فریاد کرد: یا ابوالفضل العباس! همینطور که داشت غرق می شد سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیر، رکابش را گرفت، بعد پرسید چرا دستت را دراز نکردی؟ گفت من دست در بدن ندارم، که مردم خیلی گریه کردند!! تاریخچه قضیه را پیدا کردم؛ یکروز در بازار اصفهان، مجلس روضه ای بود که بزرگترین مجالس اصفهان بود. واعظ معروفی گفته بود که من آخرین منبری بودم. منبریهای دیگر می آمدند و هنر خودشان را برای گریاندن(!!) مردم اعمال می کردند، هر کس می آمد روی دست دیگری می زد!! بعد از منبر خود می نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببیند. تا ظهر طول کشید. دیدم هر کس هر هنری داشت بکار برد، اشک مردم را گرفت. فکر کردم که من چکنم؟ همانجا این قصه را جعل کردم رفتم قصه را گفتم از همه بالاتر زدم!! عصر آنروز رفتم در مجلس دیگری که در چارسو بود، دیدم آنکه قبل از من منبر رفته همین داستان را می گوید! کم کم در کتابها هم نوشتند و چاپ هم کردند!
حق بدهید که باید توبه کنیم، واقعا باید توبه کنیم، به خاطر این جنایت و خیانتی که نسبت به اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب و یاران و خاندانش مرتکب می شویم، همه افتخارات این ها را از میان می بریم. توبه کنیم و بعد، از این مکتب تربیتی استفاده کنیم. آفت دین هم که مشخص است: دانشمند بد عمل، فاسق و فاجر، زعیم و پیشوای ستمکار و مقدس نادان؛ در واقع عوام و خواص هردو در این انحرافات سهم دارند.(۱)

سند شش دانگ انقلاب
علما دینشان را از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) دارند، ولی مردم جامعه دین را از علماء. این دین موجود در جامعه از برکت علماء است. مردم جامعه با عمل ما، مسلمان هستند. ما که در جامعه نمی خواهیم فقط به مردم درس بدهیم. «یعلمهم الکتاب» کار حوزه هاست، «یزکیهم» کار مشترک است. تا ما جلو نیافتیم، کسی دنبال ما نمی افتد. بهترین فرصت در نشر معارف هم جریان سید الشهداست. کربلا گذشته از آثار معنوی، یک جریان نمونه است. نباید فراموش کرد که اگر امروز اینجا بر سر سفره پر برکت نظام نشسته ایم، به برکت عاشورای حسینی است. شش دانگ ایران به نام سید الشهداء نوشته شده است.

در شبهای عملیات که سرود «ای ایران، مرز پرگهر» جایی نداشت؟ این کشور با نوای «یا حسین یا حسین» حفظ شد، نه «ای مرز پر گهر»! شرف این مملکت با حسین بن علی (ع) تأمین شد. همه می دانید بدنه ارتش ایران در آغاز جنگ که متلاشی بود، اگر نبود شوق و اشتیاق عاشورایی سپاهی و بسیجی همه چیز از دست رفته بود. وقتی خدا بخواهد دین خودش را حفظ کند، اینگونه آن را حفظ می کند. این است که الان اگر کسی بخواهد بداند سند ۶ دانگ این کشور به نام کیست، باید گفت سید الشهداء. اگر علما در منابر مستندات را بگویند، دیگر مداحان فرصت نمی یابند هر چه بخواهند بگویند. علما و روحانیون اگر منبر نروند مداحان، امور دینی مردم را به دست می گیرند.
… با گریه ی تنها که نمی شود مردم را اداره کرد. گریه یک احساس زود گذر است که با یک سریال طنز از بین می رود. سعی کنید آیات مربوط به عاشورا و سید الشهداء را تبیین کنید. عدالت خواهی، مبارزه با ظلم، معرفت دینی اینها حقیقت عاشوراست.
آن یزید آن روز بود و این هم یزید امروز؛ امروز شروع کردند به سلمان رشدی ها بها دادن، شروع کردند مهر باطل شد چاپ کردن، شروع کردند به تک تک این صفحات قرآن کریم مهر باطل شد زدن، برای یوروتیوی فرستادن. حالا ای جوان! اگر تو تحصیل کرده ای، به این فکر نباش که این آهن سرد بی خاصیّت را بلند کنی! مشق شمشیر زدن بکن که اگر خدای ناکرده روزی حمله کردند، بتوانی جزء بسیجیان باشی و این کشور را حفظ کنی! این آهن سرد بی خاصیّت را به دوش کشیدن نه تو را سپاهی می کند، نه تو را بسیجی می کند، نه مدافع شرف می کند، نه مدافع مرز و بوم!! الآن که دوران جاهلیّت نیست. الآن دوران «عدل » است و « عقل ». دوران فهم است و فهم است و فهم است و فهم! این کارها چی است؟! آن پرچم های پارچه نوشته شده، آنها پیام دارد، نه این علم و آهن سرد بی خاصیّت، سرد بی اثر…(۲)

پی نوشت:
(۱)تحریف های عاشور، آیت الله شهید مرتضی مطهری

(۲)آیت الله عبدالله جوادی آملی، بهمن ۴۸و دی ماه۵۸

 

تعداد مشاهده : 1,854 بازدید
نويسنده : HamidReza

مصاحبه با امام علی (ع)

انتشار در: 18 ژوئن 2013

مصاحبه با امام علی (ع)

آنچه در پی می آید مقاله ای مصاحبه گونه از ریاض نجیب الرئیس روزنامه نگار معروف عرب است که در نقش مصاحبه گر با حضرت علی (ع) مصاحبه فرضی انجام داده است.

سوال: سرور گرامی، امیرمومنان! در عصری به سر می بریم که سرکشی و طغیان انسانهای متمدن علیه پروردگارشان روز به روز افزایش یافته و کبر و غرور و تفاخر و برتری جویی بر سایر همنوعان آنان را به کلی از ارزش های معنوی دور ساخته است. شما چه صحبتی با این گونه افراد دارید؟

جواب: این گونه انسانها مگر پیام قرآن را نشنیده اند که می گوید: ” ای انسان چه باعث شد که به خدای کریم بزرگوار مغرور گشتی؟” فرزند آدم را با تفاخر چکار؟ به آغازش نطفه ای بی ارزش بوده و پایانش مرداری گندیده، نه خود را روزی می دهد و نه می تواند مرگش را بازگرداند. بینوا فرزند آدم! مرگش پوشیده است و بیماریش پنهان و کردارش نگاشته شده است. پشه ای او را آزار می دهد و جرعه ای گلوگیر او را بکشد و بوی عرق، بدبویش سازد.

سوال: آیا حاکم می تواند با زیردستان و مردم مشورت کند؟

جواب: هر که خودرای باشد به هلاکت رسد و هر که با مردمان مشورت کند خود را در خرد آنان شریک سازد، کسی که نظرات مختلف را بشنود درست از خطا بازشناسد.

سوال: امام عزیز! وطن واقعی کجاست؟ در حالی که همه ی ما در غربتی سخت بسر می بریم؟

جواب: برای تو هیچ شهری بهتر از شهر دیگر نیست، بهترین شهرها آن است که در آن ، آسایش زندگیت فراهم باشد. توانگری در غربت ، چون در وطن ماندن است و درویش در وطن چون در غربت زیستن است.

سوال: چه رابطه ای میان علم و ثروت وجود دارد و تفاوت آنها چیست؟

جواب: دانش بهتر از مال و ثروت است که دانش تو را نگهبان باشد و ثروت را پاسبان، ثروت با هزینه رکدن کاهش می یابد و دانش با نشر آن افزون شود. دانش فرمانگذار است و مال فرمانبردار.

سوال: تفاوت میان عاقل و احمق چیست؟

جواب: زبان خردمند در پس دل اوست و دل نادان پس زبان او.

سوال: شخص احمق و نادان معمولا دنبال چیست؟

جواب: او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند.

سوال: شخص خسیس و بخیل چگونه است؟

جواب: او آنچه را که سخت بدان نیازمندی از تو دریغ دارد.

سوال: جناب امیرالمومنین: از نظر شما ویژگی های حاکمان و فرمانروایان چیست؟

جواب: سزاوار نیست که افراد خسیس، نادان، ستمکار، بی عدالت و رشوه ستان، رهبری و امامت مردم را عهده دار شوند که خسیس در اموال آنان حریص گردد و نادان به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد و ستمکار با ستمگری، عطای آنان را قطع می کند و بی عدالت، در تقسیم اموال به عده ای ببخشد و عده ای را محروم سازد و آن که در حکم کردن رشوه ستاند حقوق مردم را پایمال کند و آن را چنانچه باید به حق داری نرساند.

سوال: سرور و مولایم: وضع عبادت و پرستش خداوند در جهان امروز نابسامان و آشفته است. اصلاً آدمی نمی داند مردم چگونه عبادت می کنند و به چه چیز باور و ایمان دارند؟

جواب: گروهی از مردم خدا را به امید بخشش می پرستند که این پرستش بازرگانان است و گروهی دیگر او را از روی ترس عبادت می کنند، که این عبادت بردگان است و گروهی وی را برای سپس می پرستند و این پرستش آزادگان است.

سوال: جناب امیرالمومنین: در عصر ما، قرآن مهجور مانده و مسلمانان بدون توجه به محتوا و پیام اصلی آن که سعادت انسان را تضمین می کند به ظواهر و حفظ آداب ظاهری آن بسنده می کنند.

جواب: بدانید که در قرآن علم آینده است و حدیث گذشته، درد شما را درمان است و شیوه سامان دادن کارتان در آن است. و بدانید کسی که با قرآن است، نیازمند و محتاج نخواهد بود. قرآن شفای بزرگترین بیماری ها یعنی کفر و دورویی و به بیراهه شدن و گمراهی است. اخبار مربوط به پشینیان و آیندگان و آئین چگونه زیستن را در قرآن می یابید.

سوال: دروغگو چگونه است؟

جواب: او به سرابی می ماند که دور را به تو نزدیک و نزدیک را به تو دور می نماید.

سوال: آیا قضاوت در مورد آنچه در باطن دیگران است دشوار نیست؟

جواب: هیچ کس چیزی را در دل نهان نمی کند مگر آنکه در سخنان بی اندیشه اش آشکار شود و در صفحه ی رخسارش پدیدار.

سوال: نظرتان در مورد حق و باطل چیست؟

جواب: هر که در باطلی وارد شود دو گناه بر گُرده ی او باشد. گناه کردار و گناه خشنودی به آن کار. آنکه با حق درآویخت خون خود بریخت.

سوال: رفتار اجتماعی یک مسلمان چگونه باید باشد؟

جواب: بترس از کاری که در نهان انجام دهند و در عیان از آن خجلت برند و بپرهیز از کاری که چون از کننده ی آن بپرسند آنرا انکار کند یا عذرخواهی نماید.

سوال: در چنین شرایطی که در آن به سر می بریم چگونه با مشکلات برخورد کنیم؟

جواب: هیچ چیز نیست جز آنکه دارنده اش از آن سیر شود و از داشتن آن ملول گردد. مگر زندگی که هیچ چیز را بر آن ترجیح ندهد. چرا که در مرگ آسایش و راحتی نمی بیند.

سوال: چگونه با روزگار برخورد کنیم؟

جواب: روزگار دو روز است! روزی به نفع تو و روزی به زیان تو، در روزی که به نفع توست سرکشی مکن و در روزی که به زیان توست تن به شکیبایی ده.

سوال: سرور و مولایم: در پایان اگر صحبتی و یا پیامی دارید بفرمایید؟

جواب: ما اکثر العبر و اقل الاعتبار؟ پندها چه بسیار است و پند گرفتن چه اندک.

تعداد مشاهده : 1,918 بازدید
نويسنده : HamidReza