سیصد و هفتاد و هفتمین شماره از هفته نامه آل یاسین سال نهم ـ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۴ در این شماره می خوانید: ۱ـ انقلاب ما محدود به ایران نیست ۲ـ شرمنده نگاه تو ۳ـ بشارت منجی در کتاب دید از کتب مقدسه هندیان ۴ـ من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم ۵ـ […]
ای یوسف زهرا و ای عزیز دلها و ای امید شیعیان و ای ارباب خوب و مهربان ما، از اینکه با اعمال بد و گناهان خود، دل مقدس و روح لطیفت را آزردیم و اشکت را جاری ساختیم، به حق مادر دلشکسته ات زهرای اطهر (علیها سلام) ما را ببخش و ما را از دعای خیر خود محروم نساز و بر ما تصدق نما که « یا ایها العزیز جئنا ببضاعه المزجاه و تصدق علینا و انظر الینا نظره رحیمه و خذ بایدینا بحق امک زهرا سلام ا… علیها …»
ای وارث صبر ایوب
آیا از پنهان ماندن در پشت ابر ها خسته نیستی که اینگونه بدون مدارای حال بیچارگان و عاجزان، نیم نگاهی نمی کنی و به راهت ادامه می دهی و همچنان دلها را، همان دلهای مسخر سیمای نیکت را از نعمت قربت محروم کرده ای.
چگونه حال دلهای این چنین زخم خورده را بر کاغذ های خشک و بی احساس با جوهری به این چنین بی رنگی بیان کنم تا زخمشان التیام یابد و چرک ملال های به این دور و درازی رااز سینه هاشان بخشکانم.؟
فکرش را هم نمی توانم بکنم که ناکام و تشنه لب، محروم از دیدار ساغر غایب از نظر، دیار زمینی و خاکی را وداع گویم.
مریم مَجدَلیه یا ماری ماگدالیون از شخصیتهای اصلی در دین مسیحیت بشمار میرود. از مریم در کتاب عهد جدید به عنوان پیرو مؤمن عیسی مسیح نام برده شده و کلیساهای کاتولیک رومی، ارتودوکس شرقی و انگلیکی او را جزو قدیسین میدانند.
بر پایه داستان انجیل مریم مجدلیه زنی تنفروش و بسیار زیبا بوده است.روزی اهل شهر به دنبال وی میافتند تا وی را سنگسار کنند.او میگریزد تا به عیسی میرسد.عیسی داستان را از پیگیران مریم میپرسد و آنان میگویند که ما میخواهیم او را از برای گناهانش سنگسار کنیم.عیسی میگوید بسیار خوب چنین بکنید ولی اولین سنگ را کسی بزند که گناهی نکرده باشد.این سخن عیسی ایشان را شرمنده و پراکنده ساخت و جان مریم مجدلیه رهانیده شد.
با این همه وجود شخصیتی تاریخی به نام مریم مجدلیه و شیوه زندگی او محل بحث و شک است.
این حدیث را شیخ صدوق از پدرش، از سعد بن عبدا…، ازابی القاسم بن ابی حلیس(حابس)، از امام زمان نقل می کند. حضرت در پیامی به حلیسی به خلوص او، وبه صورت کلی، به این نکتۀ اخلاقی اشاره می فرماید که : هرکس درصدد برآوردن حاجت خداوند باشد، خداوند نیز دنبال کنندۀ حاجات او خواهد بوده وخواسته هایش را برآورده خواهد ساخت.
هر چند مراد ازحاجت خداوند دربخشی دیگر از این روایت، زیارت امام حسین بانیت خالص، مشخص شده است، ولی حضرت، یک اصل کلی رابیان کرده وزیارت امام حسین را مصداقی از آن قرار داده اند، یعنی اگر انسان کاری را انجام دهد که اجرایش مطلوب وخواستۀ خداوند باشد، واز این روبتوان آن را « حاجت وخواستۀ خداوند » خواند، می تواند خداوند نیز کارهای اورا اصلاح کند.
احساس ظلم و ستم و به تنگ آمدن از ناراحتی به طوری که از این ظلم وستم خسته شوند و دیگر حاضر نباشند زیر بار این ظلم ها زندگی را ادامه دهند و در نتیجه به استقبال حکومت امام عصر(ع) بروند، ولی اگر مردم ظلم را احساس بکنند ولی رشد فکری برای از بین بردن ظلم نداشته باشند مانند زمان خلفای بنی عباس که با تلقین فلسفۀ یونان مردم را به جبر معتقد کرده بودند ، ظلم را می دیدند ولی در اثر نداشتن رشد فکری و یونان زدگی می گفتند: خدا برای قدرتمندان قدرت رامقدر کرده و سرنوشت ما هم ضعف و بیچارگی بوده است. یا هم این که رشد فکری داشته باشند ولی ظلم را احساس نکنند و ارزش حکومت جهانی را درک ننماید، در این صورت هم حضرت ولی عصر (عج) ظاهر نمی شود چون از آن حضرت استقبال نخواهد شد به این دلیل که اگر ظاهر شدند یا باید همه را بکشد که آن حضرت برای قتل عام نیامده است و یا باید به همان وضع با مردم بسازدکه این هم خلاف مقصود از ظهور اوست.
اگر عزیزی گمشده داشته باشی، تا پیدایش نکنی ممکن نیست آرام بگیری، بلکه شب و روزت به جستجو می گذرد. گمشده ات هر چه عزیزتر باشد بی تابی و سرگردانیت افزون تر است.
امام زمان (ع) در این دوران عزیزترین و گرامی ترین موجود روی زمین است، باقی ماندۀ خدا در زمین، خلیفۀ خدا، وجه خدا، نور خدا، حجت خدا، یاری گر دین خدا، راهنما و سرپرست و پناه بنده های خدا اوست، اگر دستت به دامن مهر او نرسد چه می کنی؟
ریشه کن کنندۀ ظالمان، برطرف سازندۀ کژی ها و انحرافات، از بین برندۀ ستم و تجاوز، تجدید کنندۀ واجبات و مستحبات، احیاگر قرآن و حیاتبخش معالم دین خدا او است.
اگر در کنارش نباشی و برکات حضورش را درک نکنی چه می کنی؟
من: بنده ای به خاک چسبیده و از آسمان بریده ام.
روحم :بی نشانی
ومقصدم: غربت،
نامم: می گویند انسان اما فاصله ای دور با آدمیت،
آرزویم: پاک کردن سیاهی ها وعین آب زلال شدن.
آری، برای رسیدن به تو باید بروم، باید قله ها را بپیمایم،باید همخوان قناری ها شوم، باید با تخته پاک کن تختۀ سیاه دل را پاک کنم.
اینک ای وسعت عشق آماده ام تا تو دستان گنهکارم را بگیری شاید برسد روزی که من هم رنگین کمان شوم.
احمدينژاد در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به بخشي از فرمايشات حضرت امام خميني مبني بر اين كه تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم، خاطرنشان كرد: مگر ميشود انسان مكتبي، انقلابي، متصل و پيرو ولايت نسبت به مسايل دنيا بيتفاوت باشد، چنانچه انديشه بسيج هم متعلق يك جغرافيا، نژاد و يا قوم خاص نيست، بلكه جهاني است و هر كجاي دنيا ظلم است مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم. .وي با بيان اين كه نقطه پايان ظلم در همه اديان الهي وعده داده شده است، اظهار داشت: دنياطلبان با ثروت و تبليغات و وسوسههاي شيطاني هميشه قصد كور كردن اين نقطه نوراني را داشتند و سعي كردند ذهن ملتها را از اين حقيقت منحرف كنند.
ناگهان متوجه مردى شدم كه بسيار هيجان زده بود و به هر يك از خدّام كه مى رسيد، آنها را بغل مى كرد و مى بوسيد. جلو رفتم تا جريان را جويا شوم، امّا همين كه به او رسيدم مرا نيز در آغوش كشيده مى بوسيد و اشك مى ريخت.
وقتى جريان را از او پرسيدم، گفت: چند وقت قبل با اتومبيل تصادف كردم و فلج شدم. پاهايم از كار افتاد. هر شب به خدا و ائمه معصومين(عليهم السلام) متوسل مى شدم. امروز، همراه خانواده ام به مسجد آمدم. از ظهر به بعد حال خوشى داشتم. به آقا امام زمان(عليه السلام) متوسل بودم و از ايشان تقاضاى شفا مى كردم. نيم ساعت پيش، ناگهان متوجه شدم كه مسجد، نورى عجيب و بوى خوشى دارد. به اطراف نگاه كردم و ديدم كه مولا اميرالمؤمنين، امام حسين، قمر بنى هاشم و امام زمان(عليهم السلام) در مسجد حضور دارند. با ديدن آنها دست و پاى خود را گم كردم. و نمى دانستم چه كنم كه امام زمان(عليه السلام) به من نگاه كرد و همان لحظه لطف ايشان شامل حالم شد و به من فرمود: