چشم انتظار
چشم انتظار
هفته نامه آل یاسین ـ شماره چهارم
سحرگاهان درخشندۀ خورشید نگاه نافذ تو را می بینم و شامگاهان در تبسم ماه، قامت ملکوتی ات را به تماشا می نشینم، در دانه های زلال شبنم به دنبال اشکت و در شکوفایی گلها به دنبال لبخندت هستم.
نازنین! یک شب به ویرانۀ دل من بیا، برای تو طاق نصرتی از عشق می بندم و با گل های شقایق تزئین می کنم. آرام آرام، اشک می ریزم تا فضای خانۀ قلبم بوی خوش باران بگیرد.
مهربانم! شبی مهمان دلم باش و به من بگو که نور تو در قلبم جاری است. ریشۀ اندیشه ام را به یاد تو آب می دهم و ترجمان عشق و جملۀ دوستی را با تو آغاز می کنم.
گویا هر نوبهار با شکفتنش به عاشقان می گوید که فصل هجران به سر آمده و موعد وصال فرا رسیده است. به بیستون می نگرم، تجلیگاه عشق، آنجا که صورت معشوق به دست عاشق بر ستون های پولادین کوه حک شد و انعکاس ناله های دل فرهاد که از مُنتهای وجودش بر می خواست چنین می نواخت که:
می وصال را هر کسی یارای نوشیدن نیست …
(س. حاجی عزیزی)