خواب غفلت
خواب غفلت
درخواب غفلت فرو رفته ایم واز یاد برده ایم امام مضطر را، حتی خوابهایمان سنگین شده و رویاهایمان دروغین. رنگ فنا به خود گرفته ایم و لاف زندگی می زنیم. درمقابل بیداد سکوت می کنیم و در مقابل سکوت، بیداد.
لحظه هایمان پر است از دنیای بدون او، منزوی و گوشه گیر شده ایم. برای هرچیز و هرکس گریه کرده ایم الا برای غربت او. مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر ما لاف دین و ایمان نمی زنیم؟ چرا چشمهای حسرت خود رابرروی دلنشینش بسته ایم؟ چرا خودخواهانه امام منتظرمان را ازعرصۀ ظهور دور می سازیم؟چرا به دنبال باز کردن گرۀ بغضهایمان نیستیم؟ چرا سراغ کلید دعا نمی رویم؟ چرا به قفل سنگین غیبت رضا داده ایم؟ چرا اماممان وحتی خود را محبوس در زندان غیبت کرده ایم؟ آری ما! ما سرمازده هایی که درخانه های خود خواهیمان پنهان شده ایم و از آمدن بهار بیم داریم.
شنیده ام که «سال فرج سالی است پر باران» ( شش ماه پایانی؛ ص ۶۲ )
آری! فرج آنگاه می رسد که حتی آسمان هم بی تاب در فراقش بگرید. ظهور عزمی راسخ تر می خواهد از همۀ شیعیان. ظهور او دلهایی می خواهد که مثل پرنده دنبال آشیان بگردند. ظهور او چشمهایی را می طلبد که مانند ابر بهاری گریان باشند.ظهور او دعاکننده هایی را می خواهد که صبح تا شب ذکر لب هایشان دعای فرج باشد:
«اللهم عجل لولیک الفرج»